فن روابط عمومی در ایران مهجور است، آنقدر که تنها به تابلوی سردر اتاقی در ادارات دولتی و خصوصی تبدیل شده است.دانشجویان ارتباطات رهاوردی که از تعریف روابط عمومی به عرصه عمل میبرند آن است که چگونه خدمات و اخبار اداره خود را برای رسانهها اعلام کنند و در نهایت با بزرگنمایی اقدامات انجام شده، آبرویی برای مجموعه مدیریتی خود بخرند.
مدیران ایرانی روابط عمومی را از آن جهت تکریم میکنند که به واحدی برای مدیحه سرایی آنان تبدیل شده است و البته مدیران دولتی در این امر گوی سبقت از دیگر رقیبان خویش ربودهاند. در بدو تشکیل هرنهادی تابلوی روابط عمومی بر سردر یک از اتاقهای مجموعه خودنمایی میکند و کارشناسان شاغل در این بخش هم هیچ تلاشی برای تغییر دیدگاه جامعه نسبت به درک غالب از کارکرد روابط عمومی انجام نمیدهند.
اگر در ایران و بسیاری از کشورهای در حال توسعه روابط عمومی تنها در قالب بخشی از زیرمجموعه مدیریت تعریف می شود اما در جوامع توسعه یافته روابط عمومی به عنوان مهارت برقراری ارتباط و تاؤیربخشی بر افکارعمومی تعریف میشود. تاکید بر"مهارت" و فن نامیدن روابط عمومی از آن حیث است که به اعتقاد بسیاری از علمای ارتباطات این مهارت در درون هریک از انسانها به صورت بالقوه وجود دارد.
در دنیای مدرن روابط عمومی دیگر نه مجموعهای در گوشه سازمانها تلقی میشود که خود سازمانی است که مجموعههای بیشماری را شکل داده است. در عصر حاضر روابط عمومی به عنوان ابزاری در خدمت فرهنگ درآمده است تا جایی که تعامل میان فرهنگها با ابزار روابط عمومی صورت میگیرد.امروزه دیگر دولتها نقشی در ارتباط فرهنگی ملتها ندارند چرا که این نقش را تکنیکهای مختلف روابط عمومی ایفا میکنند. به واقع دهکده جهانی با به خدمت گرفتن مهارت روابط عمومی شکل گرفت و مسابقهای فرهنگی را میان ملتها به نمایش گذاشت.
با این معیار در سالهای اخیر در ایران هیچ شخصی به اندازه سیدمحمد خاتمی روابط عمومی را برای شناساندن ایران و تغییر تصور مردم دیگرکشورهای دنیا نسبت به ایران به کار نگرفت. خاتمی با درک اینکه ملت و دولت ایران نیاز به تغییر دیدگاه و تصور ملت و دولت دیگر کشورها نسبت به خود دارند ایده "گفتگوی تمدنها" را طرح کرد و آن را همچون استراتژی بلند مدت خویش پی گرفت. بی شک ابزاری که در این میان ایده گفتگوی تمدنها از طریق آن پیگیری شد روابط عمومی بود. سخنان سالهای نخستین ریاست جمهوری خاتمی و پیگیری سیاست تنش زدایی در سیاست خارجی به سرعت تصویر موجود جامعه جهانی نسبت به ایران را تغییر داد و اینجا بود که نقش روابط عمومی بیش از پیش خودنمایی کرد.
اگرچه خاتمی خود به عنوان معمار گفتگوی تمدنها موفق شد تا احترام جامعه جهانی را برای ایران همچون هدیهای گرانبها کسب کند اما دنبال نشدن این ایده توسط دیگر مسئولین و نیز نهادینه نشدن این تفکر در میان مردم عملا موجب شد که خاتمی در تحقق منظور خویش تنها بماند و اگر مردم ایران نیز همچون جامعه جهانی اهمیت گفتگو و تعامل سازنده با تمدنها و فرهنگهای دیگر را درک میکردند شاید امروز به چشم دیگری نگریسته میشدند. به کاربردن واژه متعجب برای عموم مسافرینی که از کشورهای دیگر وارد ایران میشوند کاملا درست است، چرا که معدود خارجیانی که به ایران مسافرت میکنند وقتی واقعیت فرهنگی جامعه ایران را با تصور شکل گرفته از ایران در جهان خارج مقایسه میکنند چارهای جز متعجب شدن و انتقال این تعجب خود به ایرانیان ندارند. جالب این جاست که شهروندان ایرانی نیز نه تنها تلاشی برای نهادینه شدن تصور جدید این افراد انجام نمیدهند بلکه با سیاهنمایی سعی در تغییر دادن تصور ؤانویه و تقویت تصور اولیه فرد خارجی میکنند!
این جاست که درمییابیم روابط عمومی تنها به شکل یک کتاب درسی در گوشه کتابخانهدانشکدههای علوم انسانی خاک میخورد و اگر چه این کتاب را ایده گفتگوی تمدنها برای چندسالی بیرون کشید اما مهجور ماندن این ایده نیز تنها به ورق خوردن چند صفحه از آن انجامید و ؤابت کرد که ایران تمایلی به معرفی سفیران فرهنگی به جامعه جهانی ندارد چرا که فرهنگ مردم ایران نشان داده است که همزمان که یک ایرانی به شهروندی جهانی تبدیل میشود به همان میزان در داخل کشور تنهاتر میشود و همگان سعی دارند تا فاصله با او را حفظ کنند.تجربه شیرین عبادی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل گویای این واقعیت تلخ است. حقیقت این است که ایرانیان یا یکسره عناصر فرهنگ خود رابه مرز تقدس رسانده و تلاش برای تغییر آن را خیانت تلقی کرده و یا گروهی کاملا این عناصر و ارزشها را به کناری نهاده و به صورت کاریکاتوری از فرهنگ ملتهای دیگر تقلید میکنند و البته تلاشی نیز برای بومی کردن ارزشها و عناصر فرهنگی دیگران انجام نمیدهند.
به این ترتیب باید گفت بکارگیری روابط عمومی برای تغییر باورهای نهادینه شده نسبت به ایران در خارج از کشور عزمی ملی میطلبد و این عزم نیز جز از سوی روشنفکران و فعالین در حوزه جامعه مدنی به وجود نخواهد آمد. میتوان گفت مهارتهای روابط عمومی به اغمایی تاریخی در ایران فرورفته و برماست که این مهارت را در خود زنده کنیم.