جامعه، رسانه و تبادل فرهنگی
گفتگو با : دکتر محمد دادگران
دارای درجه دکترا در رشته روانشناسی اجتماعی
اشاره :
دکتر محمد دادگران ، استاد و پژوهشگر برجسته کشور از جمله افرادی است که نامش با علوم ارتباطات عجین بوده و به حیث قاطع میتوان ادعا کرد که اکثر دانشجویان این رشته یا در کلاسهای ایشان و یا با نوشته های ایشان ؛ مبانی این علم را آموخته اند . وی دارای مدرک کارشناسی علوم اجتماعی از دانشگاه تهران ؛ کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی رادیو و تلویزیون از دانشگاه سوربون و درجه PHD رشته روانشناسی اجتماعی از دانشگاه سوربون میباشد . دکتر دادگران عضو هیات علمی وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری بوده و در کنار مسئولیتهای آموزشی مدیریت کارشناسی ارشد رشته مدیریت رسانه دانشکده صدا و سیما را نیز بر عهده دارد .با وی در خصوص فرهنگ و رسانه به گفتگو نشسته ایم .
فرهنگ رسانه: در بیان رابطه بین فرهنگ و رسانه، بحث را از فرهنگ آغاز کنیم؛اساساً چه ماهیتی دارد؟
دکتر دادگران: «مفهوم فرهنگ پیش از قرن هجدهم، بیشتر به معنای «رشد» اطلاق میشد و معمولاً در کشاورزی بکار میرفت. به همین دلیل واژه کشاورزی در زبان انگلیسی (Agriculture) خوانده میشود. پس از قرن هجدهم میلادی، آرام آرام مفهوم فرهنگ در برگیرنده شیوه زندگی گروه یا گروههائی از مردم شد که ارزشها، آداب، هنجارها، رفتارها، سنتها، اعتقادات و نظائر آنها را معرفی میکرد. بنابراین اگر بخواهیم برای فرهنگ یک تعریف ارائه دهیم، میتوان گفت: فرهنگ نوع هستی اجتماعی است که تولید و باز تولید دارد. حاصل کنش و واکنش میان انسانها در طول تاریخ است، به قول مردمشناسان، فرهنگ کلیه فعالیتهایی است که انسان در طول تاریخ انجام داده است. از مسائل پیش و پاافتادهائی نظیر عادات فردی تا موارد پیچیدهائی همانند ورود فرد به جمع و ارتباطات جمعی را شامل میگردد. فرهنگ در همه حوزههای زندگی انسان حضور دارد. لذا فرهنگ مجموعه عوامل مادی و معنوی است که از یک نسل به نسل دیگر منتقل میشود و دارای پویائی است. حالات و گونههای متفاوت دارد و در رفتار اجتماعی نمود مییابد. فرهنگ در ارتباطات تجلی مییابد و شیوه زندگی انسان را تحتتأثیر قرار میدهد.
دو انسان شرقی و غربی را در کنار هم فرض کنیم که سفری طولانی را در پیش دارند. انسان شرقی که تصوری فانتزی و ابتکاری دارد، برای سفر تمام احتمالات را مدنظر میگیرد و توشه خود را بر همان اساس آماده مینماید. اما انسان غربی که تصوری واقعگرایانه دارد، بدون در نظرگرفتن احتمالات و رویدادهای احتمالی در آینده، بار خود را سبکتر برمیگزیند. این نوع انتخاب، برگرفته از نوع نگرش ایشان به زندگی بوده که تحتتأثیر آموزههای اجتماعی و زمینههای فرهنگی ایشان قرار دارد. در همین نمونهها، اگر در طی سفر، آن دو نفر دچار سانحهائی شده و بر فرض در درون گودال عمیقی فروافتند، قطعاً رفتارها و واکنشهای متفاوتی از خود بروز خواهند داد. انسان شرقی با تکیه به توشة همراهش، منتظر رهائیبخش مینشیند و انسان غربی چون از ذخیره مناسبی برخوردار نیست، لذا امکان صبر نخواهد داشت و سعی مینماید خود به فکر رهائی باشد. این دو رفتار متفاوت ایشان در شرایطی یکسان نیز در طول فرآیند فرهنگپذیری و در پرتو آموزشهای اجتماعی درونی شده، پدیدار میگردد. لذا فرهنگ در ماهیت همان شیوه زندگی اجتماعی انسان است که در مسیری تاریخی و تدریجی؛ نسل به نسل منتقل شده و موردپذیرش جامعه قرار گرفته است و نسلهای بعدی را مکلف نموده برهمان اساس رفتارهای خود را تنظیم کنند.»
فرهنگ رسانه: فرهنگ دارای تنوع است. این تنوع و گوناگونی فرهنگ به چه صورتی پدیدار میگردد؟
دکتر دادگران: «جامعه سرشار از مسائل اجتماعی است که قبل از تولد هر انسانی در جامعه جاری بوده و موردپذیرش قرار داشته است. انسان به محض تولد و یا ورود به آن جامعه میباید خود را براساس معیارهای موردتأیید جامعه منطبق سازد. این شناسهها را جامعهشناسان به ویژه پس از قرن بیستم تحت عنوان «پدیدارهای اجتماعی» مطرح کردهاند که حائز ویژگیهای «خارجی» ، «جبری» و «عمومیت» هستند. از آن حیث خارجی هستند که قبل از ورود عضو جدید، مجموعههائی از بایدها، نبایدها و هنجارهائی در جامعه وجود داشته است. آنها اجباری هستند زیرا جبر در آموختن، درونی کردن و بکارگیری در زندگی و ارتباطات اجتماعی وجود دارد و در نهایت عمومیت دارند چون در تمام سطح جامعه در درون جغرافیای آن، همان الگوها ملاک عمل همه افراد یا دست کم اکثریت آنها است و حال میتوانند جامعه جهانی را نیز در بربگیرند.
رفتار براساس فرهنگ شکل میگیرد و بر همین منوال نقش خود را در ارتباطات اجتماعی ایفا میکند و تا حدی پیش میرود که رابطه انسان با محیط پیرامونی و طبیعت را تحتتأثیر قرار میدهد. لذا فرهنگ یک فرآیند چند بعدی است که به صورتی مستمر و فعالانه از طریق ادراک و ارتباط حاصل میگردد.انسان در بطن فرآیندهای ارتباطات اجتماعی قرار دارد که توسط فرهنگ تعیین میشود و جهش در درون آنها پدید مییابد. بنابراین فرهنگ میتواند متناسب با طبقات و گروههای اجتماعی، متناسب با لایههای اجتماعی و متناسب با وضعیت معیشتی، گروههای مختلفی را دارا بوده و متنوع باشد.»
فرهنگ رسانه: آیا منظور همان پاره فرهنگهاست؟
دکتر دادگران: «بلی، بطور کلی یک جامعه خاص، یک فرهنگ مختص بنام فرهنگ ملی دارد که همة اعضا جامعه کم و بیش به بنیادهای آن پایبند هستند. در کنار این فرهنگ ملی نیز تعدادی پاره فرهنگ یا Subculture وجود دارد. پاره فرهنگها در لایهها و گروههای مختلف اجتماعی، در اقوام متفاوت، در مکانهای مختلف میتواند دارای ابعاد گوناگون و متنوع باشند. با شناسائی مجموعه پاره فرهنگهای یک جامعه میتوان به «مُدل فرهنگی» جامعه مذکور رسید. تفاوتهای موجود در مدل فرهنگی جوامع مختلف، امکان قضاوتهای نسبی در خصوص الگوهای رفتاری حاکم بر همان جوامع را فراهم میآورد. بدین لحاظ است که به عنوان مثال ایرانیها، مهماندوست ـ ژاپنیها، قانونمدار ـ انگلیسیها، منضبط و فرانسویها، خوشگذران ، خوانده میشوند.»
فرهنگ رسانه: آیا در این مفاهیم، پدیدهائی به نام رجحان و برتری فرهنگی وجود دارد؟ و آیا این اصطلاحات که بعضاً بکار میرود از منظر علمی صحیح هستند؟
دکتر دادگران: «درخصوص بحث رجحان و سلطه فرهنگی، سالهای متمادی مباحث زیادی مطرح بود که پیامدهای اجتماعی زیادی را در پیداشته است. طرفداران این نظریه معتقد بودند اقوام مسلط در طول تاریخ همانند ایرانیان، یونانیان، رومیان، مغولان، اعراب و ... برتری فرهنگی نیز داشتهاند. لیکن پژوهشهای جدید، اندیشمندان را مجاب کرده است که پدیدهائی تحتعنوان برتری و رجحان فرهنگی اساساً وجود ندارد. پدیدههای فرهنگی، حاصل تجربیات همه مردم جهان هستند. فرهنگ جهانی حاصل کار ، زحمت و کوشش عموم است. فرهنگ همانند تودههای ابر در هم متراکمند و محصول تجارب و زحمات انسانهایی هستند که از نسلی به نسل دیگر انتقال یافتهاند و در همین جریان ، تحتتأثیر عوامل درونی و برونی، دچار تغییراتی نیز گردیدهاند.
به عنوان مثال در قرن شانزدهم میلادی که نیروهای فرانسوی و پرتغالی برای تصاحب ثروت و سرزمین اقوام ساکن در آمریکای لاتین، هجوم آوردهبودند، ساکنان را غارت رده و قتل عام میکردهاند. در همین دوران نیز اگر از نیروهای مهاجم، فردی به اسارت بومیان درمیآمد، براساس آداب ایشان قریب به 8 ماه در جمع بومیان نگاه داشته میشود و به او رسوم خود را میآموخته و در آخر وی را به قتل میرساندند. حال کدامیک از فرهنگها را خشنتر میتوان نامید؟ آیا برتری نظامی مهاجمان، لزوماً مبین و یا مسبب برتری فرهنگی آنها بوده است؟»
فرهنگ رسانه: در هر صورت، برخورد جوامع و گروههای انسانی با یکدیگر، برخورد و تقارب فرهنگی آنان را در پی خواهد داشت. بیشک در این برخورد، هر دو طرف برطرف مقابل تأثیر میگذارند. پس چگونه فرهنگها یکدیگر را میپذیرند؟
دکتردادگران: «در تقارب فرهنگی، پدیدة همسانسازی فرهنگی روی میدهد که ذاتاً نمیتواند تعمدی باشد. در این پدیده نمیتوان با اجبار پیش رفت، زیرا فرآیند همسانسازی، پدیدهائی تدریجی محسوب میشود. بطور طبیعی جامعه تلاش دارد ابعاد فرهنگی خویش را که در طول زندگی اجتماعی بدست آورده، حفظ نماید. در ضمن ایجاد ارتباط با سایر فرهنگها نیز امری اجتنابناپذیر است. در این میان امکان بروز تغییراتی در برخی الگوهای رفتار واقع میشود اما بنیاد فرهنگ خودی، از بین نمیرود. به عنوان مثال فرهنگ جامعه ایرانی که در طی قرون مختلف، مرکز تهاجم اقوام و فرهنگهای متفاوتی بوده است، بسیاری از بنیادهای خود را از گزند تغییرات محفوظ نگه داشته است. بدینسبب ملاحظه میشود این جامعه هویتی متفاوت با اقوام اطراف خود دارد. لذا امکان سلطه فرهنگی در عمل وجود ندارد. در این بین برخی از جوامع بشری سعی نمودهاند. با رصد دائمی فرهنگ خویش ، فرآیندی پالایشی و مستمر را در الگوهای رفتاری فرهنگ خود اعمال نمایند و در کنار آن و در پرتو آموزشهای اجتماعی طولانی و با گذر از نسلی به نسل دیگر، الگوهای جدید و متناسب با نیازهای روز جامعه خود را رواج داده و نهایتاً در فرهنگ خویش رسوب دهند.
به واقع همسانسازی فرهنگی، برخورد دو فرهنگ با یکدیگر است که در زمانی طولانی و در فرآیندی تدریجی، در یکدیگر نفوذ میکنند و باعث باز تولید فرهنگی مشترک میگردند که خصوصیت هر دو فرهنگ اولیه کماکان مشاهده میگردد. در برخورد فرهنگهای کوچک با فرهنگ جهانی نیز جوامع سعی دارند با کوشش در حفظ هویت خویش، عناصر فرهنگ جهانی را در لابهلای فرهنگ خود، جای داده و همسان نمایند. این رویداد در عصر ارتباطات غیرقابل پیشگیری است. عصر ارتباطات به نوعی عصر جهانیشدن است و کلیه فرهنگهای کوچک وادار به ورود به این عرصه هستند. آنها مجبورند برای حفظ جامعه خویش با سایر جوامع ارتباط داشته و از کارکردهای مثبت آنها به منظور ارتقاء کارآئی خویش بهره ببرند. به این دلیل است که هم اکنون با هنجارهایی کمابیش یکسان در جوامع مختلف مواجه هستیم. بدین لحاظ در عصر ارتباطات، جوامع در برابر تغییرات ناشی از پدیدههای جدید و ضروری، کمترین مقاومت را از خود نشان میدهند.»
فرهنگ رسانه: چه ضرورت هائی برای بروز و وقوع این پدیده وجود دارد؟
دکتر دادگران: « یک انسان برای حیات در یک جامعه مکلف است بنیادها، هنجارها و پدیدارهای فرهنگی جامعه را بپذیرد. در غیر آن از جامعه ترد خواهد شد .به همین منوال یک جامعه کوچک هم که میخواهد عضوی از اجتماعی جهانی باشد، ناچار به پذیرش قواعد فرهنگ جهانی خواهد بود و در صورت بروز مقاومت و یا عدم پذیرش، به یقین نمیتواند تعامل و ارتباطی با سایر جوامع برقرار سازد و حیاتش به مخاطره خواهد افتاد. تمام این مختصات، بیانگر ویژگی پویائی فرهنگ است.»
فرهنگ رسانه: همین پویائی فرهنگ، بی شک در بستری از ارتباطات شکل میگیرد. ارتباط هم بدون رسانه امکانپذیر نیست. پس قطعاًٌ در این جریان رسانه، بسیار مؤثر است. آیا همه رسانهها به یک میزان تأثیر گذارند؟
دکتر دادگران: «در این جریان، نقش رسانهها با یکدیگر متفاوت هستند. یک رسانه، مخاطبانی محدود دارد، اما رسانه دیگر ممکن است به مخاطبانی جهانی بیاندیشد. برخی از رسانهها در محدوده جغرافیایی خاص عمل میکنند و گروهی ، گسترة جهانی را در مینوردند و یا سرعت تعدادی از آنها در انتشار پیام کندتر از تعدادی دیگر است. در هر صورت نمیتوان میزان تأثیر انواع رسانهها را یکسان ارزیابی کرد.
هم اکنون جهتگیری رسانه، افزایش سرعت در انتشار پیام و ازدیاد سطح پوشش آن است و در این میان از فنآوریهای جدید نیز بهرهبرداری میشود. هماکنون سرعت شگفتانگیزی که در انتشار پیام حادث شده، باعث گردیده هر نوع رویدادی که در هر کجای جهان به وقوع میپیوندد، در کمترین زمان، همگی را مطلع نماید. به واقع جهان امروز، همان دهکدهجهانی مک لوهان است. هر چند که هنوز رسانهها به این سرعت نیز اکتفا نکرده و در پی افزایش آن هستند. قطعاً این افزایش سرعت و ازدیاد گسترش پوششی، باعث ایجاد نیازهای جدید نزد مخاطبان خواهد شد و در نهایت تغییرات فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.»
فرهنگ رسانه : در همین راستا، تعامل و رابطه رسانهها با نهادهای اجتماعی چگونه است؟
دکتر دادگران: « در کنار ابزارهای رسانهائی، نهادهای اجتماعی همانند خانواده نیز نقش رسانهائی را در جوامع ایفا میکنند. پیامهای ورودی به خود را کنترل میکنند و در صورت انطباق با چارچوب فرهنگی خویش، آنها را میپذیرند و به اعضا خود منتقل میکنند. در این میان ابزارهای رسانهائی هم سعی دارند به درون این نهادها نفوذ نمایند. در جوامعی که نهادها از قدرت و انسجام خوبی برخوردارند، سعی رسانهها در نفوذ با تعارض هائی همراه خواهد بود. این تعارضها باعث به چالشکشیدگی یکی از دو سوی خواهد شد و طبعاً آنکه قویتر است، پیروز میدان میشود. لذا در جوامعی که نهادهای قدرتمند وجود دارد، رسانهها رای پرهیز از شکست ، ضرورت دارند پیامهای خود را با دقت بیشتری در نظر داشته باشند.
از سوی دیگر توسعه رسانهائی در دوران حاضر به نحوی بوده است که تعاملات بین رسانهها و نهادها را گسترش داده و تا حدی پیش رفته که در برخی از حالات، رسانه توانسته رفتار انسان را تحت کنترل درآورد. دیوید رایزمن میگوید انسان امروزی را انسانی در بیرون رهبری میکند. هرچند که در گذشته نیز نخبگان اجتماع میتوانستند اعمال رهبری نمایند، لیکن توسعه و رشد فنآوریهای جدید، باعث گردیده انسان امروزی، با ایمان و اعتقاد بیشتر، تحت کنترل آنان قرار گیرند.»
فرهنگ رسانه: با این توصیفات، تعامل و ارتباط بین فرهنگ و رسانه را چگونه میتوان بیان نمود؟
دکتر دادگران: «در عصر ارتباطات، رسانهها توانستهاند خود را به عنوان رهبران فکری جامعه معرفی نمایند. بدینلحاظ میتوان گفت رسانه عنصری از فرهنگ تلقی میشود. آن جزعی است که محصول فعالیتهای اجتماعی بوده و در بستر همان فرهنگ تولید شده است. تا حدی که به نظر میرسد در دوران کنونی، رسانه در درون اصل اصلی خویش، قویتر از اصل گردیده است. مک لوهان معتقد بود هرچند رسانه از بطن جامعه متولد شده اما میتواند بر فرهنگ تأثیرگذار باشد. او میگفت هم اکنون رسانه خود پیام شده است. وی که پیرو نظریه «جبر تکنولوژی» است همهچیز را به فنآوری ربط داده و برای آن بهای زیادی قائل است. مک لوهان برای رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون یک رسالت خاص ملحوظ مینماید و باور داشت که رسانه، انسان را به رستگاری میرساند و پیامهای رسانه را بشارت الکترونیکی میپنداشت و خود همانند یک اسقف اعظم، رسانهها را غسل تعمید میدهد و تقدیس میکند.
هرچند که این نظرات به میزان زیادی اغراقآمیز است لیکن بیانگر نقش مهمی است که رسانهها دارا هستند. سایر دانشمندان علوم ارتباطات، به اندازه مک لوهان به قدرت بیکران رسانهها، اعتقاد ندارند و عدم تغییر فرهنگی جوامع کوچکی که در سالهای متمادی در درون جامعهائی بزرگتر زیسته و کماکان تغییرات عمدهائی نداشتهاند را به عنوان دلیل خود ارائه میدهند. اجتماعاتی همانند جامعه چینیهای مقیم در آمریکا و یا جامعه مسلمانان مقیم در فرانسه و نظایر آنها، از آن جمله هستند که علیرغم گذشت زمان نسبتاً طولانی که تحتتأثیر تقارب فرهنگی بوده و پیامهای رسانهائی مختلفی را دریافت کردهاند، اما هنوز تابع قواعد کلی فرهنگ خود هستند و عین حال رفتاری در تعارض با فرهنگ میزبان نیز از خود نشان نمیدهند.
عینیت و واقعیت جهان امروزی ، مبین این نکته است که رسانهها نمیتوانند اثراتی را همانگونه که مک لوهان میگفت، از خود به نمایش بگذارند. رسانه فقط میتواند برخی الگوهای رفتاری را ترویج نماید و قطعاً نفوذ رسانه، به میزان پیام منتشره در جامعه هدف ، وابسته خواهد بود.»
فرهنگ رسانه: رسانه برای افزایش ضریب خود در فرهنگ ، باید چه مولفههائی را مدنظر داشته باشد؟
دکتر دادگران: « یک رسانه باید آبرومند باشد. بر این اساس که باید دارای سطح قابل قبولی از پذیرش و مشروعیت نزد مخاطبان باشد. یک رسانه باید معتبر نیز باشد به این معنا که باید پیامهایی که منتشر میکند، خارج از واقعیات نبوده و صحت آنها نزد مخاطب قابل اثبات باشد. یک رسانه برای آنکه بخواهد موردپذیرش قرار گیرد باید عادل باشد و خطوط حق و باطل را رعایت نماید و از آبروی افراد حراست نماید. یک رسانه باید شناخت کاملی از شرایط فرهنگی جامعه هدف را دارا باشد و پیامش را منطبق بر نیازهای مخاطبان، سامان دهد. در کنار این مختصات، یک رسانه باید بداند که بهترین حالت انتقال کامل چیست؟ و به درستی شرایط انتقال را مدنظر قرار دهد. این امر میسر نمیگردد مگر آنکه رسانه، مخاطبسنجی صحیحی را به انجام رسانیده باشد.
در صورتی که رسانه، سنجش مخاطب را انجام ندهد، ویژگیهای مخاطبان را نشناسد و به نیازهای آنان واقف نباشد، قطعاً نمیتواند به چرخه کامل ارتباطات دست یابد و به راحتی از گردونه خارج خواهد شد. این مسئله از آن حیث مهمتر میگردد که هم اکنون فضای رقابتی رسانهها نیز به شدت فعال است . از سوی دیگر تکثر رسانهائی نیز بوقوع پیوسته، اینک انسان امروز میتواند از بین انواع رسانهها، انتخاب و گزینش نماید و بطور حتم آنی را برمیگزیند که بیشتر با نیازهایش منطبق خواهد بود.»
فرهنگ رسانه: به عنوان آخرین سوال، آیا تکثر رسانهائی باعث افول توجه مخاطب به برخی از رسانهها میشود؟:
دکتر دادگران: «در پاسخ باید گفت هرچند که تکثر رسانهها، گزینههای متعددی را پیش روی مخاطب قرار داده، اما در صورتی که هریک از آنها بتوانند فرآیند مخاطبسنجی را به درستی به انجام رسانند. قطعاً با پدیده افول توجه مخاطب مواجه نخواهند بود. زمانی تصور میشد که با ورود رادیو، مطبوعات متزلزل میشوند و یا همین رابطه را بین رادیو و تلویزیون تصور میکردند لیکن در عمل، این اتفاق روی نداد. حال مطبوعات مخاطبان خود را داشته و تلویزیون و رادیو نیز هریک، گیرندگان خاص خود را دارند.»