گفتگو با:
دکتر حبیبا... آیت اللهی
دکترای تاریخ تحلیلی و تطبیقی هنر
از دانشگاه پاریس
*این گفتگو در فصلنامه فرهنگ رسانه(شماره 2- بهار 1387) منتشر شده است
دکتر حبیبا... آیتاللهی در سال 1313 درشهر شیراز به دنیا آمد .پس از اتمام دوره کارشناسی نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای تهران به پاریس رفت و دوره کارشناسی ارشد خود را در مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس گذراند. وی سپس کارشناسی ارشد زیبایی شناسی را در دانشگاه پاریس گذراند. ایشان دکترای هنرهای تجسمی را از دانشگاه پاریس یک(سوربن) و دکترای تاریخ تحلیلی و تطبیقی هنر را از دانشگاه پاریس4 دریافت نمود.
تحصیلات وی علاوه بر مدارج یاد شده دورههای تخصصی نقاشی دیواری معاصر، پیکره سازی ، معماری داخلی در رشته شهرسازی را نیز در بر میگیرد.
گفتگو با ایشان درباره ویژگیها و مسائل معماری و تاریخچه شهرسازی در ایران را در پی میخوانید.
• معماری چگونه و بر اساس چه معیارهایی بوجود آمده است؟
«معماری محل سکونت انسانها بیش از هر چیزی به نحوه زندگی، ادارک و برداشت آنها و نیز ویژگیهای جغرافیایی محل سکونتشان بستگی دارد. برای مثال مردمانی که در سرزمین خشک و کم آب زندگی میکنند با مردمان سرزمینهای پر آب و باران خیز متفاوت است. ساکنان سرزمینهایی که عوارض طبیعی مثل زلزله و طوفان وعوارض انسانی مثل جنگ و تهاجم در آن زیاد است با کسانی که در جای ساکن و آرامی زندگی متفاوتی دارند.
بطور کل معماری تبلور ادراک و باور انسان است که درساخت مکان سکونت وی متجلی میشود.
نمیتوانیم شهرسازی معماری و شهرنشینی را بدون ارتباط با فرهنگ بررسی کنیم. فرهنگ سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی و دینی از مجموعه اطلاعات و آگاهی هایی که هر ملتی در طول زمان گردآوری میکند، شکل میگیرند. این فرهنگها ضمن اثرگذاری بر تمام جنبههای زندگی فردی و اجتماعی، از جامعهای به جامعه دیگر و از شهری به شهر دیگر قابل انتقالاند.»
• شهر نشینی بر اساس کدام ضرورتهای بشر پدید آمده است و آیا میتوان چنین قلمداد کرد که شهرهای ایرانی بر اساس ضرورتهای انسانگرایانه ساخته شدهاند؟
«شهرنشینی بر اساس باورها و ایده خاص مردم هر منطقهای شکل میگیرد. مردم هر سرزمینی، فرهنگ و اعتقادات ویژه خود را دارند و این اعتقادات سبب پیدایش مولفهای اثرگذار برساخت فضا و محدودهای که برای زندگی اجتماعیشان میسازند، میگردد. هیچ کدام از ویژگیهای شهرها در طول تاریخ، بدون دلیل و اساس فکری نبوده است. بطور مثال ساختمانهایی که در فلات زاگرس و در هزاره ششم قبل از میلاد ساخته شده است، حکایت از آن دارد که توسط قبایلی کوچنده و دامدار طراحی گردیده است.
خانههای اقامت زمستانی در این مناطق با گل ساخته شده و حاکی از همان شکل چادر زدن بوده است. این خانهها به هم ارتباط دارند و نزدیک هماند. ساکنین این سکونتگاهها هر چند خانوارهای مختلفی هستند، ولی مانند یک خانواده بزرگ زندگی میکنند. معماری شهری و مسکونی ایران را باید از معماری آیینی و مذهبی جدا ندانیم. وقتی عنصر یا پدیدهای مقدس است؛ باید جایگاهی در آن معماری برایش دیده شده باشد. علاوه بر این تأثیر اعتقادات مذهبی بر زندگی روزمره انسان، هر عنصر وابسته به حیات را هم در برمیگیرد و عنصر مهم و اساسی نظیر معماری و سکونتگاه نیز از این تأثیرات بیبهره نیست.
در معماری و شهرنشینی ایرانی، آیین ایرانیان به دلیل ثبات و تداومش در دورههای متوالی ارتباط تنگاتنگی با معماری یافته است. دینمداری ایرانیان، ارتباط مذهبی بسیار زیاد مردم و مهرورزی را به عنوان اصول اصلی شهرسازی و معماری تبدیل کرده است.
درفرهنگ ایرانانیان از کهنترین ایام، گونهای یکتاپرستی وجود داشته است. در ایران پس از ایمان به خدا تعدادی فرشته مقرب نیز مورد احترام بودهاند. هر «امشاپسند» مقربی چندین ایزد در اختیار داشته است و هر ایزد، چندین فرشته در اختیار داشته و هر فرشته چندین پری در اختیار داشته تا امور جهان را در اختیار بگیرند. مثلاً ناهید که ایزد زنان و آبهاست و مربوط به مهر و عاطفه میشود، زیر نظر مهر بوده که فرشته مغرب اهورامزدا یا میترا بوده است.
در تمدن یونانی خلاف این اعتقاد وجود دارد و از نظر یونانیان برای هر چیزی خدایی وجود دارد. بازتاب چنین باوری را در معماری هر دو تمدن میتوان مشاهده کرد و تفاوتهای ساختاری این دو شیوه معماری حکایت از تفاوت در نگرش و اعتقاد به خدا در این دو تمدن کهن میتوان جست.
بطور کل معماری آیینی در دو جایگاه اصلی نمود مییابد. یکی ساخت مقبرهها و دیگری ساخت عبادتگاههاست. در کنار این دو جزء اصلی و بر حسب آیینهای جاری، اماکن دیگری نظیر معابد آب، تکایا، قدمگاهها و نمونههایی از این دست نیز به وجود آمدهاند.
این بخش از معماری را باید جدا از معماری مسکونی شهری بررسی کرد. هر زیارتگاهی بر حسب اهمیت خود، مرکزیت محله را از آن خود میسازد، اما معماری زیارتگاهها با ساختمانهای شهری تفاوت دارد.»
• همانگونه که اشاره کردید موقعیت جغرافیایی هر سرزمینی در شکلگیری معماری و شهرسازی دخالت دارد. آیا این تأثیرات در معماری ایران به حدی است که جزو عوامل اصلی محسوب گردد؟
«یقیناً همین گونه است. شرایط جغرافیایی که از آن نام برده شد شامل جغرافیای طبیعی و جغرافیای سیاسی یا ژئوپولیتیک است.
در سرزمینی همچون مصر رودخانه بزرگ نیل وجود دارد که از وسط کشور میگذرد و سرزمینهای اطراف خود را به لحاظ طبیعی تحت تأثیر قرار میدهد. سکونت در مصر باستان عمدتاً در حاشیه این رود بزرگ و در مناطق سرسبز و حاصلخیز حاشیه آن بوجود آمده است. سایر مناطق مصر معمولاً بیابانهای لم یزرع بوده است. ثمره این موقعیت جغرافیایی، امنیت و دوری از تهاجم است. در چنین موقعیتی امکان درگیری با تمدنها و سرزمینهای دیگر بسیار کم است، مگر اینکه خود مصریان بخواهند کشورگشایی کنند. چنین موقعیتی را در کشور چین هم میتوان دید. بنابراین این تمدنها در آرامش نسبی پدید میآیند و امنیت جزو ضرورتهای اصلی شهرسازیست.
اما در ایران با جغرافیای سیاسی متفاوتی سروکار داریم و مخاطرات تمدن ایران باستان که تا دوران حاضر نیز تداوم داشته است، ویژگیهای خاصی را برای این تمدن، شهرنشینی و معماری آن پدید آورده است.
بنابراین معماری ایران، زاده فرهنگ قومی است که در یک سرزمین خشک و بلاخیز که همواره مورد طمع و هجوم اقوام اطراف بوده زندگی میکردند و آیین یکتاپرستی داشتند. روابط ساختمانها در شهرهای ایرانی، پیوندی بوده که بر اساس تأمین امنیت و اشتراکات اعتقادی آنها بوجود آمده بود.
اساساً در هنر ایران، اجزاء دارای ماهیت و استقلالاند اما به تنهایی فاقد نقشاند و در جوار هم و در اثر پیوند با هم است که کل را تشکیل میدهند. در نگارگری، هنرمند با ذرهگرایی به تمام اجرا اثر هنری میپردازد، اما تمامی اجزا در نهایت به هم پیوند خورده و کل واحدی را میسازند که تمام اجزا و ذرات را در خود نهفته دارد.
ذرهگرایی در هنر معماری ایران به گونهای دیگر به چشم میخورد. خانههای قدیمی در یزد و اصفهان و سایر شهرها را ببینید؛ حیاط، مرکزی است که دورش ساختمان قرار دارد و اتاقها با حلقه زدن به دور حیاط، کلی را تشکیل میدهند که ضمن ملحوظ نمودن تمامی جنبههای کاربردی و مصرفی که در سازههای دور حیاط تعبیه شده است، ویژگیهای یک بنا و اثر متمرکز و واحد را القا میکنند. در چنین شیوه معماری، روابط خانوادگی در درون بنا شکل میگیرد و اماکن وابسته به خانه نظیر کوچهها، متضمن ارتباط بیرون خانوادگی است و انفصالی بین روابط درونی و بیرونی وجود ندارد.
با توجه به تمهیداتی که برای زندگی انسانی شهروندان در این شیوه معماری پیشبینی شده است و نیز پیشبینی سایر نیازمندیهای ساکنین اعم از ارائه و دریافت خدمات، مبادلات روزمره اقتصادی، جایگاه مشاغل، عبادتگاهها و برخورداری از عنصر طبیعی نظیر آب و امثالهم، میتوان این گونه معماری را نوعی معماری انسانگرا قلمداد کرد.
مقایسه این شیوه معماری با معماری سایر تمدنهای همعصر و همعرض خود میتواند ما را در درک و شناخت بهتر ساختار و زیربنای معماری ایرانی کمک نماید.
بطور مثال در شهرهای یونان میبینیم هر خانوادهای در یک واحد جدا و بدون امکان ارتباط با سایرین زندگی میکند و ارتباطات در بیرون از خانه و در میدان عمومی شهر شکل میگیرد. چنین ارتباطی معمولاً جنبههای اقتصادی یا سیاسی دارد و کمتر روابط انسانی را تأمین میکند. بطوریکه این روابط به مرور به بازار شهر کشیده میشود. این شیوه از معماری منتضمن ارتباط مردم با مردم نبوده بلکه برای رفع نیاز آنهاست.
این ویژگیها در معماری ایرانی به گونهای دیگر است. به همین دلیل است که کهنترین شهرهای ایران به صورت قلعه احداث شدهاند و از باروهایی با ورودی و خروجی تشکیل شده که همه خانهها در درون آن قرار دارند و از طریق اتصال به مسیر عمومی به ورودی قلعه راه دارند. در این شهرها علاوه بر ارتباطات عمومی، ارتباط خانه به خانه هم وجود دارد. این شیوه تعبیه روابط بین خانهها را از دورههای بسیار دور تا حدود یک قرن پیش در ساخت سکونتگاهها میتوان دید.
چنین خصایصی را میتوان با بررسیهای علمی بر روی آثار بر جای مانده از تمدن ایرانی، استخراج نمود و این مستلزم نگاه جامع به رشته باستانشناسی است. باید محققین و باستانشناسان ما با استفاده از تخصص جامعهشناسان، مردمشناسان، مورخین، هنرشناسان و تمامی گروههایی که میتوانند در باره گذشته تمدن و فرهنگ ایران ما را به اطلاعات جدیدی رهنمون باشند، گذشته فرهنگی این مردمان این سرزمین را ترسیم نمایند.»
• شهرها را میتوان به زمینهای برای ایجاد ارتباط میان انسانها و گروههای اجتماعی قلمداد کرد. چرا که امکان زیستن در کنار جمع و تجمیع شمار زیادی از افراد، روابط بین آنها را تسهیل میکند. تأثیر شهرسازی و معماری بر تسهیل ارتباطات امری بدیهی است. اما در نقطه مقابل، روابط انسانی نیز بر شکلگیری ویژگیهای ذاتی معماری و ارزشهای هنری آن اثر داشته است که مشاهده این تأثیرات کمی پیچیدهتر است.
ارتباطات انسانی در معماری و نیز شهر نشینی چگونه تبلور و تحقق مییابد؟
«بطور کلی در قیاس تأثیر فرهنگ بر معماری و معماری بر فرهنگ میبینیم که تأثیرات نوع اول، نقشی پایهای دارند و طرف کنشگر این گزینه (فرهنگ) بر طرف کنشپذیر آن (معماری) تأثیر ماهوی دارد.
بشر از زمانی که زندگی اجتماعی را انتخاب کرد به دنبال پاسخگویی به نیاز ارتباط با دیگران است. این نیاز وقتی بصورت عادلانه و دوسویه پاسخ داده شود یک نوع صمیمیت ایجاد میکند که در آن هیچکدام از طرفین چیزی را از یکدیگر دریغ نمیکنند.
این نوع رابطه، پایه اولیه فرهنگ انسانی است و آیینها برای ترویج و تقویت این چنین فرهنگی بوجود آمدهاند. آموزههای دینی در واقع هدفشان حفظ ارزشهای این چنین فرهنگی و رفع ایرادها و زدودن آسیبهای آن است. هنر نیز در پی ایجاد حیات فردی و اجتماعی عمیق و سالم است. ترکیب تمام مهارتهای بشر از جمله علم و هنر در ساخت و اداره شهرها میتواند حیات فردی و اجتماعی سالم را فراهم نماید. این گونه حیات اجتماعی تعمیم دهنده سلامت به زندگی است و این سلامت، مدنیت را در شهرنشینی ایجاد میکند.
در جوامعی که به دلیل قدمتشان، با دیرینگی زندگی اجتماعی وشهرنشینی روبرو هستند، فرهنگ اجتماعی تثبیت شدهای را میتوان مشاهده کرد که شکل سالم و انسانی آن را میتوان مدنیّت نامید.»
• امروزه میبینیم ارزشهای تمدن ایرانی کمتر در شهرسازی مورد توجه است. چه موانعی بر سر راه تداوم شیوههای معماری و شهرسازی ایرانی وجود دارد؟
«ویژگیهای معماری سنتی ایرانی را میتوان تا قرن اخیر و بطور واضح تا آغاز دوره پهلوی مشاهده کرد. زیرا پهلوی اول و دوم به صرف غربی کردن ایران آمدند و کارهای عجیب و غریبی کردند. مثلاً شاهکارهای معماری را برای ساختن خیابان، خراب کردند، حتی آثار کهن مربوط به پیش از میلاد نظیر «تپه حصار دامغان» را خراب کردند و راهآهن را از وسط آن احداث کردند در صورتی که میشد راه آهن را کمی جابجا کرد تا به این تپه تاریخی آسیبی نرساند. محلات قدیم شهرها که پیش از دوران پهلوی ساخته شدهاند از نظر شهرنشینی دارای اصول سنت شهرسازی و ارتباطاتاجتماعی سنتیاند. اما پس از این دوره رویکرد جدیدی در معماری و شهرسازی پدید آمده است که با غربگرایی و تقلید عجولانه از معماری کشورهای غربی، ویژگیهای شرقی- ایرانی را از بین برده است.
شما در روش معماری ایرانی هیچ خانهای را نمیبینید که پنجرهایش به کوچه و خیابان باز شود. دیوار خانهها در حد فاصل کوچهها و گذرها بلند است. اجزای هر خانهای دور خودش جمع شده و معماری درونگرا دارد. یعنی وقتی شما وارد میشوید نقشهای معماری به یک مرکز ارتباط دارند و حول مرکزیت آن ساخته شدهاند. همین امر سبب شده بخش تابستاننشینی و زمستاننشینی در آنها به وجود آید. هر محله غیر از گذرگاهها و کوچههایش از یک مجموعه عمومی برخوردار بود که شامل بازارچه، مسجد، گرمابه و آب انبار بود. وجود امکانات نسبتاً کاملی که در هر محلهای وجود داشت، سبب نمیشد که ارتباط محله با سایر نقاط شهر محدود شود و لذا مناطق در مقیاسی بزرگتر در شهر نیز وجود داشت.
در برخی شهرهای و بافتهای قدیمی ایران هنوز این نظام شهرنشینی که متضمن ارتباطات عمیق انسانی است، وجود دارد اما در شهرهای جدید، با یکدیگر غریبه هستیم و در سیستم آپارتماننشینی با یکدیگر ارتباط نداریم.
بناهای امروزی به واسطه توسعه امکانات، تجهیزات و ساخت مصالح جدید، بهتر و کاربردی شدهاند. اما صمیمی نیستند. توسعه تکنولوژی، انسانگرایی را در همه شئون زندگی تحت تأثیر قرار داده است.
با در نظر گرفتن اوضاع موجود شاید زمان طرح این سئوال که «چه باید کرد؟» دیر شده باشد. زیرا اختلاط بی رویه فرهنگ ها، بسیاری از سنتهای مفید اجتماعی را از بین برده است.
در هنر و معماری تداخل فرهنگها و تمدنهای شرق و غرب که از قرن 19 به شکل گستردهای پدیدار گشت، ارزشها و سنتهای فرهنگی و دستآوردهای انسان شرقی دچار تغییراتی گردید و سبب شد که صفات شرقی از بین بروند و مردمداری به سرزمینداری تبدیل شده و انسانیت به سیاست.
به دلیل برخورد فرهنگها و تمدنها، سرزمینی مثل ایران که مرز تداخل غرب و شرق است بیشتر مورد صدمه قرار گرفت تا جاهای دیگر. در مملکت ما از50 سال پیش و نیز از زمان جنگ بینالملل دوم، ارتباط مردم با یکدیگر کم میشود. روابط انسانی ضعیف میشود و منافع فردی اهمیت مییابد و مصالح سیاسی بر مسائل فردی تسلط پیدا میکند و تغییراتی که از حدود نیم قرن پیش شاهد آن هستیم حاصل این مسئله است.
بازخوانی تجربههای گذشتگان و توجه به اسلوبهای معماری نیاکانمان و به کارگیری فکرنو در مدیریت کلان شهری میتواند در بهبود اوضاع مؤثر واقع شود.
فرهنگ پدیدهای است که در گذر زمان و همراه با یک روند تکوینی به وجود آمده است. چون جامعه امروز با جامعه گذشته فرق میکند، باید بدانیم آنچه که ما در جامعه امروز داریم آثار برجا مانده از فرهنگی 8 هزار ساله است و 8 هزار سال سابقه تکوین دارد. معنای این قدمت آن است که این فرهنگ در گذر زمان کاملتر شده و چیزهایی به آن اضافه شده تا رسیده به شرایط کنونی. معماری امروز ما نشأت گرفته از فرهنگ گذشته نیست و چیزی هم برای انتقال به آیندگان ندارد.
معماری آینده ما بر اساس روند موجود، متأثر از معماری غرب و تکنولوژی ساخت و ساز غربی خواهد بود. چرا که گسست معماری با سنتها و تجربههای پیشین، انسانگرایی و توجه به روحیه انسان ایرانی را از معماری حذف کرده است.
در شرایط موجود طبیعی است که فرهنگ ما نتواند در معماریمان تأثیر داشته باشد، زیرا میل آگاهانه به سمت معماری غرب روز به روز بیشتر می شود.»
• برای احیای انسانگرایی و تبیین جایگاه آن در شهرنشینی، یک حرکت درازمدت لازم است که شامل بازخوانی میراث تمدن عظیم ایرانی و ایجاد الگوهای نوین شهرسازی مبتنی بر این تمدن است. اما شاید در این بین حرکت کوتاه مدت دیگری نیز بتوان تعبیه کرد تا در طی آن مدیریت شهری بتواند مفهوم انسانیت را به شهروند و مدنیت را به شهرنشینی پیوند بزند. به نظر شما مدیریت شهری برای دستیابی به چنین هدفی چه باید بکند ؟
«یکی از گزارههای اصلی در این میان، مشارکت شهروندان است. اداره شهر یک هنر است و بخش حساس این هنر، ایجاد عرصه مناسب برای شکوفایی دیدگاههای شهروندان است. مدیریت شهری نباید وظایف خود را به ریاضی و آمار و ارقام تقلیل دهد.
در تاریخ شهر نشینی ایران نیز میبینیم که مدیریت شهری، هنری جامع الاطراف است و تمام مهارتهای مورد نیاز را در خود دارد. در واقع این گونه مدیریت تلفیقی از علم و هنر است زیرا علم بدون هنر نمیتواند انسان را به سر منزل مقصود برساند.
پرهیز از سیاستزدگی و توجه به نیازهای عمیق انسانی شهروند میتواند ما را به سمت نیل به شهر آرمانی هدایت کند.»
• فقدان هویت مشکل بزرگ دیگری است که آرمان مدنیت را در زندگی شهری امروز، دور از دسترس مینماید. آیا ارجاع تاریخی به گذشته میتواند این هویت رنگ باخته را احیا نموده و اساساً سنتهای پیشین درصورت احیا در دوران کنونی کارآیی خواهند داشت ؟
«هویت، مسئله حساس و فراگیری است. هویت فردی افراد جامعه با پدیدههای متعددی مرتبط است. اما هویت شهرها حاصل جمع هویت ساکنان آن با ویژگیهایی است که در ساختار و معماری آن وجود دارد.
بیتوجهی به ترکیب این دو، زندگی شهری را با بیهویتی مواجه میکند. کما اینکه امروزه میبینیم هویت شهر با خاطراتی که در اذهان شهروندان ثبت شده، قابل یادآوری است و در سیمای شهر هیچ نشانهای از آن وجود ندارد.
خیلی خوب بود مچکرم
خیلی خوب بود.تشکر