گفتگو با دکتر هادی خانیکی
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی
*این گفتگو در فصلنامه فرهنگ رسانه(شماره۲- بهار ۱۳۸۷)منتشر شده است.
• اگر از ارتباط معنادار فرهنگ و شهر آغاز کنیم؛ در مدینه فاضله و نقطه ایدهآل این مفهوم به چه معناست؟
«فرهنگ مفهومی گستره، متضلع و چند وجهی است. حتی اندیشمندان این حوزه بیش از ۴۰۰تعریف را برای آن مطرح کردهاند. شاید جمله «مشخص کنید چه فرهنگ نیست و آنچه باقی میماند فرهنگ است!» سادهترین تعریف ارائه شده بر این مفهوم باشد. اما اگر بخواهیم موضوع را به فرهنگ شهرنشینی محدود کنیم؛ در حقیقت میبایست به عناصر معنوی که با عناصر مادی مانند شهرنشینی سازگاری دارند، نزدیک شویم. به عبارت دیگر سختافزار شهرنشینی را میتوان تقویت کرد تا از چندگانگی پدیده شهرنشینی کاسته شود. زیرا معمولاً سختافزار شهرنشینی بر نرم افزار آن تأثیرگذار است. به گونهای که کالبد شهر به اخلاق و رفتار شهرنشینی و مناسبات اجتماعی شهرنشینی تأثیر میگذارد. به بیان دیگر باید گفت فرهنگ شهرنشینی در برگیرنده مؤلفه ها و متغیرهایی است که شهرنشینی را به عنوان یک پدیده هماهنگ شکل و معنا میدهد.»
...
• الگو ایدهآل شهرنشینی در مقام مقایسه با آنچه که در شهرهای ما جاری است، فاصله زیادی دارد. این مسئله را چگونه تحلیلی میکنید؟
«اساساً یکی از موانع اساسی توسعه نامتوازن و ناموزون در ایران، عبور ناقص یا عدمتوقف در ایستگاه شهرنشینی است. به عبارت دیگر شکل نگرفتن شهر به معنای واقعی، مانعی است برای اینکه اقتصاد مبادله، فرهنگ مبادله و دیگر لوازم شهرنشینی در ایران با قدرت و قوت شکل نگرفته و ایجاد نشود. ساخت عشیرهای با شتاب وارد ساختهای شهر شده، از این رو کلانشهرهایی فاقد فرهنگ شهری ولوازم زیستشهری شکل گرفته است.
به عقیده بنده این الگو را میتوان تا حدود زیادی مبنای شناخت آسیبهای جامعه و شهرهای ایران قرار داد. «لرنر» شاخص اول توسعهیافتگی را عبور از جامعه روستایی و رسیدن به جامعه شهری میداند. ازاین رو معتقد است که وقتی 52 درصد ساکنین یک جامعه در شهرها زندگی کنند، به معنای آن است که توسعهیافتگی و میل به نوسازی در جامعه شکل گرفته است. اما باید به این سوأل پاسخ داد که چه زمانی این تغییر رخ میدهد و آیا این تغییر به صورت آرام وتدریجی شکل میگیرد یا ناگهانی و تحت تأثیر عوامل سیاسی اجتماعی و اقتصادی چون مهاجرتهای ناگهانی از روستا به شهرها؟
به عقیده بنده بیشتر اتفاقی که در ایران افتاده از نوع دوم است. متأسفانه ما در ایران با شهرهایی مواجه هستیم که تحت تأثیر سیاستهای مختلف یا کاستیها و نارساییهایی که در حوزه توسعه متوازن و موزون وجود داشته است، شکل گرفتهاند. به عنوان نمونه آخرین موج که میتوانیم مورد بررسی قرار دهیم؛ تغییر بافت و ساخت جمعیت روستایی به شهری است که از سالهای پایانی رژیم گذشته آغاز و تا امروز ادامه دارد. در این زمان نزدیک به 03درصد بر جمعیت شهری ما افزوده شده است.
افزایش جمعیت شهرها با پیشنیازهایی همراه است که متأسفانه بدون فراهم شدن این پیشنیازها بر جمعیت شهرها افزوده شده و کلانشهرهای کنونی ما شکل گرفتهاند که هیچ حد و مرزی برای آن قائل نیستیم و همچنان به وسعت طولی و عرضی آنها افزوده میشود. به عنوان مثال نتایج تحلیل محتوای کتب درسی ما حاکی از عدم وجود چهره مطلوب شهرها در کتابهای درسی است. در حالی که ما در جامعهای زندگی میکنیم که اکثریت آن شهرنشین هستند و بسیاری از تحولات عمده تاریخ معاصر ما در شهرها شکل گرفتهاند. اما متون آموزشی فاقد چهره مطلوب شهر هستند و به عبارت دیگر شهر یعنی ترافیک، شهر یعنی دود، شهر یعنی دروغ و از میان رفتن صمیمیت.
وجود چنین وضعیتی حاکی از پیشی گرفتن شهرنشینی بر فرهنگ شهری ماست. پس آنچه که ما شاهدش هستیم، شهرهای بزرگ است؛ نه شهرنشینی در بطن مناسبات اجتماعی و شهری ما. شهرهای بزرگ در جامعه ما شکل گرفتهاند.»
• این شهرهای بزرگ، انسانهایی زیادی را در خود جای دادهاند. طبیعتاً وجود تعداد زیادی از انسانها در یک محیط باعث به وجود آمدن آسیبهایی میشود. در این میان رسانهها چه نقش یا نقشهایی را میتوانند در بهبود این اغتشاش ایفا کنند؟
«رسانهها در فرآیند نوسازی و مدرن شدن جوامع عهدهدار بسیاری از نقشهای نهادهای گذشته میشوند. به عقیده «کاستلز» به میزانی که جوامع ساخت و بافت شبکهای میگیرند، به همان میزان شبکهها اهمیت پیدا میکنند و دیگر بخشی از زندگی شهروندان میشوند. به عبارت دیگر رسانهها در ساخت جوامع جدید شهری با توزیع به موقع و موثر اطلاعات بر روان شدن مناسبات شهری کمک میکنند و قطعاً در خدمت توسعه شهر جدید و کمک به تسریع فرآیند نوسازی جامعه هستند. به عقیده «لاسول» رسانهها به عنوان راهنما، معلم و نگهبان عمل میکنند، هرچند که بعدها یک نقش تفریحی و سرگرمکننده نیز از سوی «رایت» به آن افزوده شد. بر این اساس، امروزه این چهار نقش مهم را برای رسانهها قائل هستیم. این نقشها در گذشته و زمانی که رسانهها متولد نشده بودند؛ توسط نهادهایی چون قهوهخانهها، بازار و... ایفا میشدند و اطلاعات به صورت شفاهی و سینه به سینه میگشت. اما با تولد رسانهها یکی پس از دیگری، این نقشها به رسانهها منتقل گشت.»
• در این میان وضعیت رسانههای ایران چگونه است؟ آیا رسانههای ما توانستند عهدهدار این نقشها باشند؟
«پاسخ به این سوأل نیاز به آسیبشناسی رسانههای ما دارد. زیرا در جامعه ایران از یک سو رسانهها بالاجبار وارد مناسبات اجتماعی شدند و بخشهایی از نهادهای دیگر را از میان بردند و یا کمرنگ کردند و از سوی دیگر شکاف و گسست بین موقعیت رسانهها و میزان استفاده از آنها در جامعه بوجود آمده است. به عنوان مثال در طرح ملی مصرف کالای فرهنگی که حدوداً چهار سال پیش صورت گرفت، ما شاهد یک نوع هموزنی در استفاده از رسانهها جامعه هستیم. به بیان دیگر در این طرح، تلویزیون 24 درصد زمان فراغت افراد را به خود اختصاص داده است و رفت و آمد با دیگران، فعالیتهای مذهبی، رادیو، مطبوعات و فعالیتهای هنری به ترتیب در رتبههای بعدی از 41/6 درصد تا 3 درصد را شامل شدهاست. سرانه زمانی رسانهها مجموعاً 532 دقیقه یعنی 63 درصد زمان فراغت است که در این میان سهم تلوزیون 66 درصد است. این اعداد و ارقام حاکی از وضعیت موجود استفاده از رسانههای ماست. در حقیقت رسانهها به عنوان یکی از منابع اصلی مورد استفاده در اوقات فراغت نقش زیادی در چرخش، تولید و توزیع فرهنگ ایفا میکنند و در این میان نقش تلویزیون بسیار پررنگتر است. زیرا 66 درصد از سهم رسانهای را به خود اختصاص داده است و در چنین شرایطی رسانهای شدن فرهنگ به طور عام و تلویزیونی شدن فرهنگ به معنای خاص، به عنوان یک پدیده مطرح و مورد توجه است. از این رو نمیتوان شهر را بدون رسانه و رسانه را بدون رسانه الکترونیک مورد نظر قرار داد. این روندی است که در شهرهای جدید بسیار مطرح است. زیرا بیشترین میزان کاربران صفحات وب و فضاهای شبکهای شهروندان ساکن شهرها هستند. به عقیده بنده نسبت میان رسانه و شهر یک بحثی نیست که به صورت انتزاعی مصرف شود و یک واقعیت است.»
•با توجه به سهم عمدهای که رسانهها در ایران دارند، آیا از باب محتوایی هم توانستهاند به درستی نقش و وظایف خود را انجام میدهند؟
«برای پاسخ به این سوأل باید نوع رسانه را مشخص کرد، کدام رسانه و کدام وظیفه؛ ما در دنیایی زندگی میکنیم که تحت تأثیر فضاهای جدید رسانهای و پدیدهای به عنوان انقلاب رسانهای، تکثر رسانهها و تنوع نقشها به وجود آمده است. از سوی دیگر باز با توجه به فضاهای جدید و مناسبات شکل گرفته در این فضاها، محدودیتهایی که خود رسانهها در ایفای نقشهای خود دارند را نباید نادیده گرفت و در چنین شرایطی اگر تمام نقشهای واسطهای را بر دوش رسانهها بگذاریم و از آنها انتظار داشته باشیم، بیانصافی است.
رسانههای مکتوب در تمام زمانها با یک بیتوجهی و کمتوجهی سیاستگذاران و برنامهریزان در قیاس با رسانههای شفاهی و الکترونیک روبرو بودهاند. وضعیت مطبوعات و کتاب در جامعه ما اساساً نه تنها با گذشته درخشان ما ناسازگار است؛ بلکه با بررسی میانگین مصرف جوامع در حال توسعه هم ناسازگار است. بنابراین چه انتظاری میتوان از نشریاتی که تیراژشان در مراحل نخستین تولد است، داشت. مطبوعات ما در چنین شرایطی چه نقشی را میتوانند ایفا کنند. وضعیت تلویزیون و رادیو به مراتب از مطبوعات در جامعه ایران بهتر است. زیرا از سویی از حمایت دولت برخوردارند و از سوی دیگر قوانین و مقررات ما بخش غیردولتی را در تولید برنامههای تلویزیون حذف کرده است.
با این تفاوتهایی که گفتم، در پاسخ خواهم گفت که رسانههای ما متناسب با نیازهای فرهنگ شهری ما نیستند و به عبارت دیگر آن حیات شهری با یک نقش و کارکرد تعریف شده در جامعه جدید ایفای نقش نمیکنند؛ بلکه نقشهایی گسسته، پراکنده و بعضاً ناهماهنگ دارند. این خاص جامعه شهری نیست؛ بلکه نشأت گرفته از جامعه در حال گذر ماست. جامعه در حال گذر، دچار فشردگی و درهمآمیختگی فشارها و تعارضات است. در نتیجه عملکردش گسیخته و نامتوازن میشود. همانگونه که گفته شد در فرآیند توسعه نامتوازن جامعه دچار گسیختگی میشود و رسانهها نیز نامتوازن عمل میکنند. از سوی دیگر به نوعی گسست مبتلا میشوند و در حقیقت همان تغییراتی که در حوزه شهر و شهرنشینی به وجود میآیند، به رسانهها به درستی منتقل نمیشود و در چنین شرایطی است که شاهد پیشافتادگی و پسافتادگی رسانهها نسبت به مناسبات زندگی شهری و فرهنگ شهرنشینی هستیم.»
سلام بر دوستان عزیز در فرهنگ رسانه
از لینکتان ممنونم.
ولی گویا درست لینک نشده لذا خواهشمندم نسبت به بازبینی اصلاح آن اقدام فرمایید.
خسته نباشید و ممنون