ابهام هاى جرم مطبوعاتى در قوانین ایران
لزوم رفع ابهام از تعریف جرایم مطبوعاتى
بابک فرهى*
خلاصه مقاله
1- آنچه پیش از همه در قانون مطبوعات کنونى دیده مى شود، مبهم بودن عناوین مجرمانه است که موجب تفسیربه راى مى شود.
۲- چون در قانون مجازات اسلامى جرم خاصى به عنوان ارتداد پیش بینى نشده است صدور حکم به ارتداد برخلاف اصول ۳۶ و ۱۶۹ قانون اساسى بوده و در حال حاضر منتفى است.
۳- نباید اعمالى را که ممکن است مخالف ارزش هاى گروه هاى خاص و کوچکى باشد از مصادیق «خلاف عفت عمومى» دانست.
۴- در جرم تبلیغ علیه نظام جمهورى اسلامى عبارت «مخالفین نظام» در قانون تعریف نشده و قابل تفسیر به راى است.
قبل از بررسى جرایم مطبوعاتى ذکر این نکته لازم است که طبق تبصره ۷ ماده ۹ قانون مطبوعات (الحاقى ۳۰/۱/۱۳۷۹) مسئولیت مدیر مسئول در مورد مقالات و مطالبى که در نشریه منتشر مى شود نافى مسئولیت نویسنده و سایر اشخاصى که در ارتکاب جرم مداخله داشته اند نیست. پس مطابق قانون کنونى در هر جرم مطبوعاتى حداقل دو مرتکب وجود دارد: نویسنده و مدیر مسئول.
• اول- جرایم علیه ارزش هاى مذهبى
الف- توهین به مقدسات
بند هفت ماده شش قانون مطبوعات اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن را جرم دانسته است. همچنین ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامى نیز توهین به مقدسات اسلام را جرم دانسته و براى آن مجازات تعیین کرده است. طبق این ماده مجازات توهین به مقدسات چنانچه مشمول حکم ساب النبى (توهین کننده به پیامبر یا ائمه) باشد اعدام وگرنه حبس از یک تا پنج سال است. آنچه در این جرم داراى ابهام است همان عنوان «مقدسات اسلام» است که ممکن است باعث برداشت هاى شخصى و ناروا شود. بنابراین دادگاه باید در تشخیص مقدسات اسلام نظر صاحب نظران دینى را جلب و به عرف نیز توجه کند. ماده ۲۶ قانون مطبوعات نیز مقرر داشته است: «هر کس به وسیله مطبوعات به دین مبین اسلام و مقدسات آن اهانت کند، در صورتى که به ارتداد منجر شود حکم ارتداد در حق وى صادر و اجرا و اگر به ارتداد نینجامد طبق نظر حاکم شرع براساس قانون تعزیرات با او رفتار خواهد شد.» ذکر این نکته ضرورى است که چون در قانون مجازات اسلامى جرم خاصى به عنوان ارتداد پیش بینى نشده است صدور حکم به ارتداد برخلاف اصول ۳۶ و ۱۶۹ قانون اساسى بوده و در حال حاضر منتفى است.
ب- نشر مطالب الحادى
بند یک ماده شش قانون مطبوعات نشر مطالب الحادى و مخالف موازین اسلامى را نیز جرم و مجازات آن را همان مجازات نشر اکاذیب دانسته است. تشخیص الحادى و یا خلاف اسلام بودن نیز به عهده دادگاه است اما بدیهى است که هر مطلب الحادى خلاف اسلام هست اما هر مطلب خلاف موازین اسلامى الزاماً الحادى نیست.
• دوم - جرایم علیه امنیت و آسایش عمومى
الف - انتشار اسناد محرمانه دولتى
بند ۶ ماده ۶ قانون مطبوعات فاش نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسائل محرمانه اسرار نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى را جرم توصیف کرده است اما مشخص نیست که چه سندى محرمانه است.
ب - انتشار مذاکرات غیرعلنى مجلس شوراى اسلامى
مجازات انتشار این مذاکرات غیرعلنى نیز همان مجازات نشر اکاذیب است.
ج - انتشار مذاکرات جلسات غیرعلنى محاکم دادگسترى و تحقیقات مراجع قضایى
هر چند قبل از اصلاح قانون مطبوعات هم چنین ممنوعیتى وجود داشت اما چون موضوع براى تعیین مجازات به قانون تعزیرات احاله شده بود و در قانون تعزیرات این عمل جرم شناخته نشده بود، مرتکب قابل مجازات نبود. بعد از اصلاح قانون مطبوعات در سال ،۱۳۷۹ این عمل نیز مستوجب مجازات جرم نشر اکاذیب است.
د- انتشار مطالب و تصاویر خلاف عفت عمومى
عفت عمومى نیز از مواردى است که تعریف مشخصى ندارد و مى تواند موجب تفاسیر گوناگونى شود. اما با توجه به کلمه عمومى نباید اعمالى را که ممکن است مخالف ارزش هاى گروه هاى خاص و کوچکى باشد از مصادیق این مورد دانست. بلکه باید اعتقادات اکثریت مردم جامعه و عرف را در نظر گرفت.
هـ- توهین به مقام معظم رهبرى و مراجع مسلم تقلید
به موجب ماده ۵۱۴ قانون مجازات اسلامى، توهین به مقام رهبرى مستوجب حبس از شش ماه تا دو سال بوده و مرجع رسیدگى به این اتهام نیز دادگاه انقلاب است. ولى حضور هیات منصفه الزامى است. در مورد توهین به مراجع قانونى خاص وجود ندارد. توهین نیز طبق نظر مجلس عبارت است از: «به کار بردن الفاظى که صریح یا ظاهر باشد و یا ارتکاب اعمال و انجام حرکاتى که با لحاظ عرفیات جامعه و در نظرگرفتن شرایط زمانى و مکانى و موقعیت اشخاص موجب تخفیف و تحقیر آنان گردد.»
و - تحریک به جرایم علیه امنیت کشور
طبق ماده ۲۵ قانون مطبوعات هر کس مردم را به وسیله مطبوعات صریحاً به ارتکاب جرم یا جنایتى بر ضد امنیت ملى یا سیاست خارجى کشور تحریض و تشویق نماید در صورتى که اثرى بر آن مترتب شود به مجازات معاونت در همان جرم محکوم و اگر اثرى بر آن مترتب نشود طبق قانون تعزیرات با وى رفتار خواهد شد.
ن - تبلیغ علیه نظام جمهورى اسلامى
طبق ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامى هر کس علیه نظام جمهورى اسلامى ایران یا به نفع گروه ها و سازمان هاى مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغى نماید، به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد. درباره این جرم نیز استفاده از عبارات (به هر نحو)، (نظام جمهورى اسلامى) و (مخالفین نظام) که در قانون تعریف شده اند و قابل تفسیر به راى هستند، داراى اشکالات زیادى است و با توجه به مرام فکرى و سیاسى مفسر، قابل تفسیر است. برخى از حقوقدانان در این مورد معتقدند با توجه به کلمه فعالیت، نوعى استمرار در تبلیغ لازم است و صرف یک بار تبلیغ را نمى توان فعالیت تبلیغى دانست.
ل - انتشار نشریه بدون پروانه
طبق ماده ۳۲ قانون مطبوعات، هر کس در نشریه اى خود را بر خلاف واقع صاحب پروانه انتشار یا مدیر مسئول معرفى کند یا بدون داشتن پروانه به انتشار نشریه مبادرت نماید، طبق نظر حاکم شرع با وى رفتار خواهد شد.
م- ایجاد اختلاف بین اقشار جامعه به ویژه از طریق طرح مسائل نژادى و قومى این مورد نیز جرم دانسته شده و مجازات نشر اکاذیب براى آن مقرر شده است. تشخیص اینکه به چه موضوعى اختلاف مابین اقشار جامعه گفته مى شود با مقام قضایى رسیدگى کننده است. اما در هر صورت نباید مسائل جزیى را اختلاف بین اقشار جامعه تلقى کرد چون اختلاف سلیقه در همه جوامع امرى است عادى و معمولى و کمتر جامعه اى هم وجود دارد که تمامى افراد آن از یک قوم و نژاد باشند.
• سوم- جرایم علیه حقوق اشخاص
الف- توهین به اشخاص
توهین به معناى عام کلمه هر سخن یا حرکتى است که باعث تخفیف و خوار کردن افراد شود. توهین انواع گوناگونى دارد. در مفهوم عام توهین شامل افترا، هجو قذف (دادن نسبت زنا یا لواط) نیز مى شود. اما در مفهوم خاص توهین با توجه به ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامى و ماده ۳۰ قانون مطبوعات عبارت است از فحاشى و استعمال الفاظ رکیک. در مورد توهین به اشخاص حقوقى بین حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد و اغلب آنها معتقدند که توهین باید نسبت به شخص حقیقى باشد و نسبت به اشخاص حقوقى مثل ادارات توهین محقق نمى شود. در هر حال توهین باید صریح و ظاهر باشد و با عدم ظهور، الفاظ توهین تلقى نمى شود.
ب- افترا
براى تحقق افترا اولاً: شرط است آنچه که به دیگرى نسبت داده مى شود جرم باشد. ثانیاً: این نسبت دادن صریح باشد یعنى بر جرم خاصى دلالت کند. پس اگر کسى به دیگرى بگوید مجرم، مرتکب جرمى نشده است. ثالثاً: نسبت دادن باید برخلاف واقع باشد یعنى فردى که جرم به او نسبت داده شده واقعاً جرم موردنظر را مرتکب نشده باشد و رابعاً: مرتکب باید عمداً و با خواست خود جرم را به دیگرى نسبت دهد. در صورت فقدان هر یک از این شرایط ۴گانه افترا محقق نمى شود.
ج- نشر اکاذیب به قصد اضرار به غیر و تشویش اذهان عمومى
در قانون مطبوعات جرمى به نام نشر اکاذیب وجود ندارد و عنصر قانونى این جرم ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامى است. مطابق این ماده: هرکس به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومى یا مقامات رسمى به وسیله نامه یا شکوائیه یا مراسلات یا عرایض یا گزارش یا توزیع هرگونه اوراق چاپى یا خطى با امضا یا بدون امضا، اکاذیبى را اظهار نماید یا با همان مقاصد اعمالى را برخلاف حقیقت رأساً یا به عنوان نقل قول به شخص حقیقى یا حقوقى نسبت دهد - اعم از اینکه از طریق مزبور به نحوى از انحاء ضرر مادى یا معنوى به غیر وارد شود یا نه- علاوه بر اعاده حیثیت در صورت امکان، باید به حبس از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا ۷۴ ضربه محکوم شود. شرط است که اکاذیب یاد شده با یکى از وسایل ذکر شده یعنى نامه، شکوائیه و... منتشر شده باشد. یعنى کتبى باشد و بیان شفاهى اکاذیب جرم نیست. از دیگرسو چنانچه اظهارات بیان شده یا اعمال نسبت داده شده کذب نباشد، هر چند باعث تشویش اذهان عمومى شود، جرم نخواهد بود.
د- سرقت ادبى
طبق تبصره ۱ ماده ۶ قانون مطبوعات: سرقت ادبى عبارت است از نسبت دادن عمدى تمام یا بخش قابل توجهى از آثار و نوشته هاى دیگران به خود یا غیر ولو به صورت ترجمه.
• نتیجه
با وجود پیروى از نظریات نوین در قانون اساسى که مطابق اعلامیه حقوق بشر و برگرفته از رأفت اسلامى است، همیشه کسانى بوده اند که به بهانه هاى مختلف با تدوین قوانین سخت گیرانه به مقابله با آزادى قلم پرداخته اند. البته هیچ تردیدى نیست که باید قانونگذار جلوى استفاده مجرمانه از مطبوعات را بگیرد. اما توسعه عناوین جرایم و جرم انگارى هر تخلف کوچکى شایسته قانونگذار نیست. آنچه بیش از همه در قانون فعلى دیده مى شود، مبهم بودن عناوین مجرمانه است که موجب تفسیر به راى مى شود. عباراتى نظیر: تبلیغ علیه نظام، توهین به مقدسات، نشر مطالب الحادى، انتشار مطالبى علیه اصول قانون اساسى، استفاده ابزارى از افراد، تبلیغ تجملات نامشروع، تحریک به ارتکاب اعمال علیه امنیت و حیثیت و منافع جمهورى اسلامى.... همه عباراتى مبهم و کشدار هستند که به راحتى به قاضى اجازه مى دهند تا قانون را آن گونه که مى خواهد تفسیر کند. یعنى همان قدر که ممکن است فردى به راحتى تبرئه شود به همان راحتى هم مى توان او را محکوم کرد. همچنین برخى موارد دیگر مثل لازم الاتباع دانستن مصوبات شوراى عالى امنیت ملى براى مطبوعات و حتى تعطیلى موقت نشریه در صورت تخلف از آن، در تعارض صریح و آشکار با اصل آزادى مطبوعات است. بنابراین شایسته است که قانونگذار عناوین مجرمانه را به صورت صریح و واضح مشخص کند تا هم اصحاب مطبوعات با اطلاع دقیق تر از آن کار حرفه اى خود را انجام دهند و هم از تفسیرها و برداشت هاى ناروا و گوناگون جلوگیرى شود.
* کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسى
مصرف رسانهای از رویکردهای مختلف مورد بحث صاحبنظران بوده است. در پارادایم اثباتگرایی عمدتا پرسش محوری بر سر میزان مصرف مردم از رسانهها و تولیدات رسانهای بوده است و غالبا این میزان با درجهء توسعه یافتگی کشورها مقایسه شدهاست. در این سنت از بررسی نقش قدرت در برساختن تولیدات رسانهای غفلت شدهاست. در پارادایم نظریهء انتقادی (کلاسیک) به رسانهها به عنوان ابزار تولید در دست طبقهء حاکم یا بورژوازی نگریسته شده است و از این زاویه نقش افسون زا و فریبندهء تولیدات رسانهای مورد بحث قرار گرفته است. اما در پارادایم مطالعات فرهنگی نه صرفا به آنچه که توسط رسانه تولید میشود (پیام ساخته شده) و نه به تولیدکنندگان و حاکمان ابزار رسانهای بلکه همچنین به استفادهکنندگان از این پیامها توجه میشود. در مکتب مطالعات فرهنگی به ویژه از نوع انگلیسی آن، مطالعهء مقاومت در زندگی روزمره و همینطور استفادهء مردم از رسانهها در دو زمینهء کلی دنبال شدهاست: الف) مطالعاتی که به سنتهال و مدلرمزگذاری و رمزگشایی مرتبط است ب) مطالعاتی که از این مدل دور شده و بر دیدگاههای پساساختارگرا تاکید بیشتری دارند (اسمیت 162:2002.) این دو سنت را میتوان بر مبنای خاستگاه استراتژیهای مقاومت از یکدیگر متمایز ساخت. در سنت اول استراتژی مقاومت جزیی از ویژگیهای مخاطب و موقعیت اجتماعی وی محسوب میشود. درحالیکه،در سنت دوم تاکید بیشتر بر ابهام و چندمعنایی متن است. به عبارت دیگر، در این سنت، متن از ابهامیبرخوردار است که امکان قرا تهای گوناگون و گاه معارض را فراهم میسازد (نگاه کنید به ترنر 95 :2002.) در این برداشت، توان بالقوه برای مقاومت، جزیی از ویژگیهای متن تصور میشود. متن متضمن معانی فراوانی است که از «قرا ت مرجح» فراتر رفته و بنابراین، معانی و لذتهای گوناگونی را موجب میشود.
در طرح این سؤال که مردم با رسانهها چه میکنند، تاکید بر خلاقیت در زندگی روزمره در استفاده از تولیدات رسانهایاست در عین حال نقش قدرت و ایده ولوژیها نیز مغفول نهاده نمیشود.
تولید و مصرف رسانهای
برای فهم اینکه مردم با رسانهها چگونه میتوانند بازی کنند بهتر است ابتدا به مناسبات مصرف و تولید بپردازم. میدانیم که سوسور، تولید و مصرف را دو نشانهء زبانی متفاوتی میپنداشت که بر مبنای تفاوت و تقابل نشانهای درک میکرد. به واقع مصرف خود را از خلال تقابل معنایی با تولید شکل میدهد و بالعکس و هیچ یک از این دو به ذات خود معنایی را حمل نمیکنند.
در نتیجه در مورد رسانه باید بگوییم که چیزی در جایی تولید و در جایی مصرف میشود. تقابل نشانهء تولید و مصرف خود را در تقابل واقعی مورد نظر مارکس بین تولیدکننده و مصرفکننده متجلی میسازد. در همین جاست که سنت مارکسی نیز به آسانی با ساختارگرایی سوسوری در نظریات رسانهای پیوند مییابد و یا حداقل سازگار در میآید (برای نمونه در کار بارت.)
مارکس پرسش اساسی را در پیش روی ما نهاده است. آیا صاحبان ابزار تولید حاکمان بر ایدههای مردم نیز هستند یا نه؟ پاسخ مارکس تا سالها بر نظریهپردازان رسانهها سایه افکنده بود.
در هر دورهای، ایدههای طبقهء حاکم ایدههای حاکم هستند. به عبارت دیگر، طبقهای که نیروی مادی حاکم در جامعه است، درعینحال، قدرت فکری حاکم [در آن جامعه] است (اید ولوژی آلمانی.)
مصرف فرهنگی در اینجا تا اندازهء زیادی تحت تاثیر تولیدات است. تولید تا اندازهء زیادی ماهیت مصرف را هم تعیین میکند. به همان نحو که سازمانهای صنعتی، زمان کار را سازمان میدهند کارکرد صنعت فرهنگ سازمان دادن زمان فراغت است. کوتاه سخن آنکه، کار ما را به فرهنگ توده حواله میدهد و فرهنگ توده نیز مجددا ما را به کار بازمیگرداند. ردپای چنین درکی در نظریات انتقادی رسانهای نیز قابل ردیابی است. آنجا که آدورنو از قدرت بلا منازع تولیدکنندگان و حاکمان رسانهای بر مصرفکنندگان سخن میگوید.
مارکوزه 13622) نیز معتقد است که ایده ولوژی مصرفگرایی نیازهای کاذبی ایجاد میکند که به عنوان شکلی از کنترل اجتماعی عمل میکنند. به گونهای که افراد خودشان را در کالاهاشان معنا میکنند، روح خود را در اتومبیل و کالاهای لوکس خود میجویند. البته تبلیغات است که به چنین نیازهای دروغینی دامن میزند. محصولات صنعت فرهنگ با خلق نیازهای کاذب مانع شکلگیری نیازهای بنیادی میشوند. بنابراین تخیل سیاسی کارگر ابتر میماند. در مجموع میتوان گفت که رویکرد مکتب انتقادی به مصرف فرهنگی رویکردی محافظهکارانه است.
رولان بارت نیز از مفاهیم دال، مدلول و نشانهء سوسوری استفاده میکند و بر همین اساس از دو نوع دلالت نام میبرد. دلالت اولیه همان چیزی است که سوسور از آن مورد نظر داشت. یعنی مجموعهای از دال و مدلول تشکیل نشانهای را میدهند. اما در دلالت ثانویه، نشانهء اولیه خود جای دال مینشیند و از طریق رابطهای انگیزشی با مدلول مورد نظر ما مرتبط و تشکیل دلالت ثانویه را میدهد. به نظربارت در همین سطح است که اسطوره پدید میآید. اسطوره توسط خوانندگان پیام مصرف میشود. چنین پیامی تا اندازهء زیادی خود را برخواننده تحمیل میکند و بار اید ولوژیک و دروغین خود را انتقال میدهد. اسطوره نوعی فهم جهان است، فهمیالبته کاذب، درست در قامت اید ولوژی مورد نظر مارکس. اسطورهها از طریق سازوکار طبیعیسازی امور اعتباری و ساختگی به دنبال این هستند که به عنوان عرف عام جامعه ظاهر شوند (بارت، 1380.)
میبینیم که تا اینجا توانهای بالقوهء نهفته در مصرفکنندگان رسانهها نادیده گرفته شده است اما در مطالعات فرهنگی مصرفکنندگان جای ویژهای مییابند. مطالعات فرهنگی اگرچه هم از سنت مارکسی و ساختارگرایی تاثیر پذیرفته اما با سنت پساساختارگرایی معنا میشود. در این سنت تولید در تقابل با مصرف درک نمیشود. بلکه ضمن تاکید بر تفاوت معنایی، تقابلهای متعارف رخت بر میبندد و هویتی درهم متداخل مییابد. در این سنت مصرف خود در عین حال تولیدی ثانویه است و تولید نیز به عنوان شکلی از مصرف درنظر گرفته میشود.
در اینجا میتوانم به نظریات «دوسرتو» و «جان فیسک» اشاره داشته باشم و نحوهء کاربرد این نظریات را در مصرف رسانهای شرح دهم. دوسرتو و فیسک بر مصرفی ابداعی تاکید میکنند. مصرف ابداعی، مصرف تولیدی است. مصرفکننده در اینجا تولیدکننده است. همانطور که فیسک گفتهاست کالاها ناتمام تولید میشوند این مصرفکنندهها هستند که کالاها را تکمیل میکنند. بنابراین در این رویکرد معنای مصرف و تولید تغییر یافته و در نفس کردار مصرفی نوعی مقاومت و تولید دیده میشود. بسیاری از مطالعات اخیر حول چنین مفهومیدر مطالعات فرهنگی شکل گرفته است. در نگاه دوسرتو فرهنگ عامهء زندگی روزمره «برشیوههای مصرف محصولات تحمیل شده بهواسطهء نظم اقتصادی مسلط دلالت میکند». زندگی روزمره عرصهء مصرف درون سیستمیاست که به واسطهء دیگران بناشده و گسترش یافتهاست. اما زندگی روزمره با خلاقیتی نیز مشخص میشود که به این موقعیت پاسخ میدهد. از طریق کنار آمدن با فرهنگ از قبل موجود اما همچنین و مهمتر از همه با چارهجویی و تدبیر کردن این فرهنگ، زندگی روزمره بر امر ابداعی و بر تنظیمات خلاق دلالت دارد. خلاقیت چیزی جز عمل مصرف مجدد و ترکیب مجدد مواد ناهمگن نیست. مصرفکنندگان در دیدگاه دوسرتو منفعل فرض نمیشوند بلکه او دنبال این است که نشان دهد چگونه کاربران و مصرف کنندگان از قواعد مسلط طفره میروند. این عمل وقتی ممکن میشود که کردار زندگی روزمره به عنوان «شیوههای عمل» یا انجام چیزها فهم شود.
مصرف کردن از نگاه دوسرتو یعنی«ساختن» و ساختن نیز خود نوعی تولید پنهان است. این نوع تولید که مصرفکننده میآفریند حول قلمروهایی که به واسطهء نظامهای تولید (مثلا تلویزیون و توسعهء شهری و...) تعریف و محدود شدهاند پراکنده است. همین گسترش بیرویه و روزافزون نظامهای تولید است که مانع میشود مصرفکننده آزادانه تولیدات این نظامها را به کار گیرد و آنگونه که خود میخواهد با آن رفتار کند. این تولید که ما آن را با عنوان «مصرف» میشناسیم فریبکارانه عمل میکند چرا که به دلیل پراکنده بودن، خودش را همه جا بهطور ضمنی نشان میدهد. خاموش و نامریی است به این دلیل که به واسطهء محصولاتش آشکار نمیشود بلکه بیشتر از طریق «شیوههای کاربرد» محصولاتی که به واسطهء نظم اقتصادی مسلط تحمیل میشود خود را به نمایش میگذارد» (دوسرتو، 1998:484.)
در اینجا میتوان تولیدات رسانهای را به مثابهء متن بررسی کرد. از این رو از نظر دوسرتو، دوتاییهای تولید و مصرف را میتوانیم با دوتایی دیگری چون نوشتن و خواندن جایگزین کنیم. خواندن همیشه فرض شده که با در نظر گرفتن مفهوم مصرفکننده به انفعال دامن زده است و مصرفکننده نیز کسی فرض شده که بهطور شهوانی در جامعهء نمایش سرگردان است. اما فعالیت خواندن از نظر دوسرتو در مقابل همهء مشخصههای تولید سکوت و انفعال است. خواننده در متن شخص دیگری نیرنگهای مبتنی بر لذت را بهکار میبندد. او در زمین دیگری دست به شکار میزند و خود را در پهنهء متن پخش میسازد. خواننده دست به تولید میزند; تولیدی که ابداع و اختراع حافظهاست. کلمات خود روزنه و محصولی برای مورخ خاموش میشوند. قابلیت خواندن خود را به حافظه و خاطره میسپارد. همانطور که آدمیمیتواند چشم انداز کودکی اش را در اخبار شبانگاهی بخواند. اینگونه است که جهانی متفاوت درون مکان نویسنده شکل میگیرد. (دوسرتو، 491 :1998)
این جهش متن را همانند آپارتمانی اجارهای، قابل سکونت میسازد. آپارتمان اجارهای در واقع مالکیت شخص دیگر را برای مدتی دگرگون میسازد. مستاجر، تغییراتی را در آپارتمان متناسب با کردار و خاطراتش انجام میدهد. درست همانند وقتی که سخن میگوییم با لهجه و چرخش عبارات زبان را دگرگون میسازیم یا وقتی که در خیابان پیاده روی میکنیم و از کنار کالاها، ساختمانها و... میگذریم بیآنکه توجهی به آنها کنیم غرق در تخیلات و تمایلات خود هستیم. (دوسرتو، 491 :1998)
رویههای مصرف جاری هنر ظریفی از مستاجری را آشکار میسازد که میداند چگونه بهطور ضمنی تفاوتهای بیشمارش را درون متن مسلط بفهماند و نشان دهد. همهء هنرهای دیگر زندگی روزمره همانند خواندن میتوانند تحلیل شوند. دوسرتو در کتابش به بسیاری از آنها نظر میاندازد. در تحلیل وی استفاده از فضا مرکزیت دارد. یعنی شیوهای تکرار شوندهیا نحوههای سکنی گزیدن در یک مکان. شیوههای گوناگون عمل درون موقعیتهای تحمیل شدن به افراد. این هنر دستکاری و لذت است که زیستن درون چنین فضاهایی را ممکن میکند. دوسرتو برای آشکار ساختن فعالیتی که درون کنش مصرف فرهنگی نهفتهاست یا آنچه که تحت عنوان «تولید ثانویه» ذکر میکند از اصطلاح consumer واسازی میکند. مصرف فرهنگی عملی فریبکارانه و زیرکانه است که خود را نه از طریق محصولاتش بلکه بیشتر بهواسطهء شیوههای استفاده از محصولاتی که از طریق نظم اقتصادی مسلط فراهم آمده است، آشکار میسازد. از نظر دوسرتو قلمرو فرهنگ، عرصهء تضاد مستمر (البته خاموش و نامریی) بین استراتژی قدرت و تاکتیکهای مصرف فرهنگی است. تفاوت این دو در این است که «استراتژیها قادر به تولید و تحمیلاند... درحالی که تاکتیکها صرفا توان استفاده و دستکاری دارند. (استوری، 50 :1999)
اگر بخواهیم خلاصه کنیم باید بگوییم که مصرف تولیدات رسانهای نوعی تاکتیک است در استراتژی متن رسانهای یا هر چیز دیگر. همانطور که دوسرتو گفته است استراتژی، تلاشی است برای محدود و مشخص کردن فضای خودمان در جهانی که به واسطهء قدرتهای نامریی دیگران افسون و احاطه شده است. تاکتیک نیز به معنای خانه کردن در زمین دیگران و جادادن خودمان در مکانی است که به دیگران تعلق دارد.
فیسک نیز ایدهء دوسرتو را دنبال میکند و تلقی خود از مصرف را شکل میدهد. آنچه توزیع میشود، کالاهایی کامل شده نیستند. کالاها در دست مصرف کنندهها تولید و کامل میشوند. این کالاها میتوانند منابع خامی باشند که فرهنگعامه خود را از طریق آن شکل دهند. به بیان فیسک 355 :1998) «هرکنش مصرف، نوعی کنش تولید فرهنگی است. از آنرو که مصرف همواره تولید معنا است.» مولد بودن مصرف را باید از ثروت یا طبقه جدا سازیم. «اغلب فقرا مصرفکنندهء مولدتری محسوب میشوند» مانند جوانان بیکاری که اشکال مصرف گستاخانهای از کالا را به نمایش میگذارند. همانند شیوهء خاص لباس پوشیدن و سبکهای خاص آرایش مو. نه قیمت کالاها و نه فراوانی آنها، هیچ یک نمیتواند زایایی و مولد بودن آنها را تعیین کند. مصرف، تجاوزی تاکتیکی بر نظام است.
در جامعهای چون ما رسانهها قدرت بلامنازع نیستند و به مثابهء تنها بازی در شهر عمل نمیکنند و اگرچه گفتمان حاکم و مسلط بودند; اما گفتمان تعیینکننده نبودند.
مردم با رسانهها چه میکنند؟
مگان موریس در سال 1998 مقالهای مینویسد تحت عنوان «مردم با مراکز خرید چه میکنند؟» منظور او رد تفسیرهای جاری از مصرف بود و اینکه با تاسی از دوسرتو برخورد مردم با مراکز خرید در واقع نوعی making است. میتوان همین رویه را در مورد رسانهها به کار گرفت. بنابراین در کنار پرسشهای قدیمی «مردم چقدر از رسانهها استفاده میکنند؟» یا «رسانهها چه چیزی تولید میکنند؟»، «رسانهها با مردم چه میکنند؟» و «مردم در رسانهها چگونه بازنمایی میشوند؟» میتوان به این پرسش اساسی پرداخت که «مردم با رسانهها چه میکنند؟» در اینجاست که بازی مردم با رسانهها موضوعیت پیدا میکند. ما فکر میکنیم که مطالعهء بازنماییهای جامعه و شیوههای رفتار از خلال تولیدات رسانهای کافی نیست. مثلا تحلیل تصاویری که به وسیله تلویزیون پخش میشود (بازنمایی) و زمانی که تماشاگر تلویزیون صرف میکند (رفتار) بایستی با مطالعهء آنچه مصرفکنندهء فرهنگی در طول این زمان با این تصاویر میسازد، همراه شود. بنابراین تحقیقات رسانهای باید به این سمت نیز کشیده شود که مردم رسانهها را چگونه به کار میگیرند و آنها را چگونه مصرف میکنند.
Q عضو هیات علمی دانشگاه تهران،
Bringing Culture to the Internet - Combining Multimedia and Content Management
نام نویسنده:
ژان سامیر جی ار،مارک جی جاکلورسکی،رابرت مولنار Jean Sommier Jr،Mark J.Jaklorsky،Robert Molnar
منبع:
http://www.insightbuilder.net/pdffiles/multimediaeducation.file.pdf
www.polardesign.com
www.insightbuilder.net
تاریخ انتشار: 2003
متن مقاله:
سازمانهای فرهنگی و آموزشی زمانی میتوانند ارتباط کارآمدی داشته باشند که محتوی مطالبشان "آموزنده" و به لحاظ دارابودن اطلاعات "پربار" باشد.مخاطبان چنین سازمانهایی نوعاً دو نیاز مجزا دارند:کسب اطلاعات ویژه در پاسخ به یک سؤال و یادگیری کلی در حالتی که سؤال مطرح نشده است و یا سوالی وجود ندارد.سازمانها به عنوان قدم اولیه میتوانند از طریق به کارگیری چند رسانه ای آموزش را بهبود بخشند و از طریق مدیریت محتوا، زمان و ارتباط اطلاعات به یکدیگر را بهبود بخشند.اما سازمانها میتوانند با محتوای بهتر، یعنی همزمان پراطلاع و آموزنده بوده و تأثیر بیشتری بر ارتباطات داشته باشند؛ و این مهم از طریق چندرسانهای کردن انتقال اطلاعات و نیز داشتن مدیریت محتوا جهت حفظ این چند رسانگی امکان پذیر خواهد بود.
ماهیت دوگانه محتوا
منبعی آنلاین به منظور متمایز نمودن خود از سایر منابع اینترنتی، تشویق کاربران به پاسخگویی و درنتیجه تقویت پیام و محتوایش، باید هم پرمحتوا و هم آموزنده باشد.محتوای اطلاعاتی سایت به سؤالات بازدیدکنندگان درخصوص مسائل و موضوعات خاص پاسخ میدهد.در عین حال، محتوای آموزشی،اطلاعات مربوط به یک یا چند موضوع را منتقل میکند و به منظور رفع نیاز مخاطبان خاص (مثلاً دانشجویان) طراحی شده است.محتوای اطلاعاتی معمولاً از طریق متن فشرده و نمودار عرضه میشود، حال آنکه محتوای آموزشی برای تحقق اهدافش از طریق تعامل، تعدیل و احتمالاً امکانات چندرسانهای به عرضه اطلاعات میپردازد.
در واقع، نقطه تمایز این دو نحوه انتقال اطلاعات است.محتوای اطلاعاتی در واقع پاسخ به سؤال کاربر است، حال آنکه هدف محتوای آموزشی، مخاطبان موردنظر (خاص)اند.
1ـ فراهم کردن اطلاعات منظم 1ـ درخواست اطلاعات
2ـ تعامل با اطلاعات 2ـ دادن اطلاعات کاربر
در واقع، محتوا بطور همزمان میتواند آموزشی و اطلاعاتی باشد، اما در راستای افزایش کارآمدی پیام سازمان، این تمایز باید لحاظ شود.
محتوا برای اطلاعاتی شدن، باید ساختارمند، به روز و تا حد امکان فشرده شود.وب سایتی که از جانب مصرفکنندگان به خوبی حمایت میشود (نمونه یک ابزار و کاربرد کاملاً اطلاعاتی) محتوا را برای بازدیدکنندهای که با انتخاب یک موضوع در سایت جستجو میکند و در پی مطالب است و آن را به عنوان یک منبع اطلاعاتی برمیگزیند، دردسترستر قرار می دهد.وبسایتی به روز با اطلاعات فشرده که دائماً اطلاعاتش به روز میشود، روز به روز بیشتر خود را به عنوان منبعی موفق معرفی میکند؛ منبعی که میتوان دائماً برای اطلاعات به روز و مرتبط به آن مراجعه کرد.
محتوای آموزشی باید توجه بازدیدکنندگان را جلب کند (یعنی سرگرمکننده باشد)، آموزش را از طریق تکرار، گسترش داده و تقویت کند و نیز از طریق آزمون، نمودارهای آموزشی و غیره، روند آموزش را بهبود بخشد.این امکانات بازدیدکنندگان را تشویق میکند که چنانچه در آموزش موفق باشند و همچنان به موضوعات و مطالب منتقل شده علاقمند باشند، مجدداً به این منبع مراجعه خواهند کرد.در کل، پذیرفتهشده که «خواندن» تنها همراه با آموختن نحوه ی به خاطر سپردن، مؤثر خواهد بود.به همین دلیل، استفاده از تمام حواس و عرضه اطلاعات به صورت تصویری و شنیداری به منظور جلب مشارکت مخاطب، حائز اهمیت است.
ایجاد محتوای اطلاعاتی
همانگونه که ملاحظه شد محتوای اطلاعاتی باید ساختارمند، به روز و فشرده باشد.بدینمنظور مدیران سایت باید چارچوبی نظام مند برای ساختار مطالب و فرایندی برای تولید اطلاعات و محتوا ایجاد کنند که دربردارنده موارد ذیل باشد:
1. نقشههای سایت
2. طرحهای ارتباطی
3. استانداردهای معتبر
4. طبقهبندی مطالب
5. سازماندهی مطالب
6. عوامل طراحی سایت و وظایف آنها (مترجمان/ویراستاران)
7. فهرست بندی مطالب
بدون این ساختار، ایجاد محتوا با بحران مواجه میشود.قرار گرفتن این اسناد در فرایندهای مربوط به تعیین نحوه استفاده مجدد از وبسایت، سبک سازی و محتوا و نیز تشخیص چالشهای مربوط به منابع چندزبانه را تسهیل میکند.بعلاوه زمانی که بسیاری از تغذیهکنندگان وب با هم کار میکنند سازمان نسبت به پرهیز از اشتباهاتی نظیر تکرار اثر یا فرصتهای از دست رفته که منجر به مشکلاتی در هزینه، کیفیت و زمان تحویل می گردد، حساس است.
بدون شک ایجاد این سیستم و اسناد آن (که پیشتر به آنها اشاره شد) بسیار زمان بر است.اما چنانچه از آن استقبال شود، بسیار ارزشمند است.البته حتی بهترین سیستمها نیز خالی از اشکال نیستند.مشکلاتی که میتوانند سبب آشفتگی، بحران و عدم کارایی شوند به قرار ذیل می باشند:
1. عدم اجرای استانداردها
2. عدم کارایی پرسنل، خاصه مدیران و نویسندگان اسنادی که ساختار سایت را تشکیل میدهند
3. ناکافی بودن آموزش پرسنل جدید
4. عدم بروز کردن اسناد
بدون اجرای استانداردها، به مرور زمان، این منبع آنلاین روز به روز دچار بینظمی در ساختار خواهد شد.عوامل تقویتکننده و تولیدکننده محتوا ممکن است در قرار دادن برخی مطالب دچار اشتباه شوند یا مطالبی تهیه کنند که با استانداردهای موجود ناسازگار باشد و کاربر را گیج کند.با درنظر گرفتن ارزش حافظه رسمی عوامل تولید کننده محتوا، این عوامل ممکن است مورد استفاده قرار گیرند و یا ناکارآمد باشند.
رفع این مشکلات در گروی استفاده از »راهکار مدیریت محتوا» است.راهکار مدیریت محتوا نه تنها ایجاد XML, HTML و سایر اسناد وب را آسانتر میکند، بلکه به یک مجموعه یا سازمان امکان میدهد تا به سرعت قواعد خود را کدگذاری کنند: چارچوب نظری، استانداردهای معتبر، کارگزاران؛ حتی افراد را برای تحولات آینده آماده می کنند.در این صورت عاملان تهیهکننده محتوا میتوانند بدون اشتباه در مورد ساختار محتوا و ملزومات مربوط به روش، مطالب را بنویسند.زمان آموزش هنگامی که پرسنل جدید به خدمت گرفته میشوند یا در زمانی که تغییرات سازمانی، عملکرد و در نتیجه چارچوب نظری اولیه را تغییر میدهند، کاهش مییابد.
همانگونه که صفحه نمایش وب سایت AmericanPresident.org نشان میدهد، مدیران سایت میتوانند چارچوب نظری مربوط به محتوا را به منظور مشخص نمودن نوع محتوا و روابط بین مطالب، وارد راهکار مدیریت محتوا کنند.در واقع، راهکار مدیریت محتوای خوب نه تنها امکان ورود قواعد مربوط به نحوه ی پردازش مطالب را فراهم میکند بلکه این قواعد را از طریق وادار نمودن عاملان به پایبندی به ساختار به اجرا در میآورد.در تصویر ذیل انواع مطالب با نمادهای مختلف نشان داده شده است.رابطه ساختاری آنها نیز مشخص شده است.
از آنجا که محتوا (مطالب) در یک پایگاه داده ها ذخیره شده است، راهکار مدیریت محتوای خوب امکان جستجوی مطالب را در سراسر سایت فراهم میکند.این مطالب را میتوان در فرمتهای دیگری نظیر فرمتهای چندرسانه ای، HTML, PDF, XML با هر فرمت دیگری مجدداً ذخیره کرد.این بدان معنا است که محتوا از نمایش تصویری آن جداست.نمودار ذیل نشان میدهد که چگونه مطلب را میتوان در چند فرمت مختلف ذخیره کرد.جستجوی مطلبی که یک چارچوب نظری و منطقی معناداری را دنبال میکند، مسلماً آسانتر است.
راهکار مدیریت محتوای موفق، راهکار مدیریت محتوایی است که بتواند عوامل را طوری ساماندهی کند که یک سند تا تکمیل و انتشار، مراحل از پیش تعیین شده را به ترتیب طی کند.ویژگیهای کارگزاری راهکار مدیریت محتوا به منظور هماهنگ کردن عوامل تعیینکننده محتوا بسیار ضروری است، آنچنانکه هیچ مطالبی از قلم نیفتد و مطالب همواره جدید و به روز باشند.
سرانجام و از همه مهمتر اینکه استفاده از راهکار مدیریت محتوا باید آسان باشد، چنانکه ایجاد مطالب جدید در ساختار از پیش تعریف شده به راحتی امکانپذیر باشد.این امر مستلزم آن است که کاربر به تغذیهکنندگان کمک تصویری کند و »آنچه شما میبینید همان است که دریافت میکنید».
تهیه محتوای آموزشی
محتوای آموزشی باید به نحو مؤثری، بازدیدکننده سایت را آموزش دهد.اجماعاً چنین پذیرفته شده است که »خواندن» تنها در حفظ یادگیری آنهم بطور جزئی موثر می باشد.
از آنچه میآموزیم تقریباً این موارد را به خاطر میسپاریم:
10% از آنچه یک بار میخوانیم
20% از آنچه میشنویم
30% از آنچه یک بار میبینیم
50% از آنچه میشنویم و میبینیم
70% از آنچه میگوییم
90% از آنچه ضمن انجام عمل میگوییم
این موارد عمدتاً به چالش کشیده میشوند اما آموزش چند رسانهای یا تعاملی اطمینان میدهد که در انتقال مطالب بسی مؤثرتر از کتب درسی عمل میکند.مطلبی که چند رسانه آموزش میدهد علاوه بر سرگرم کردن کاربر، اطلاعات را از راه حواس چندگانه منتقل میکنند.تعاملی بودن محتوا، یادگیری را تقویت میکند.
اما مطلبی که چند رسانه انتقال میدهد،با چند چالش مهم روبرو است.اول آنکه هزینه تولید این مطالب به دلیل نیاز به مهارتهای خاص، ابزار مناسب و زمان، بالا است.دوم آنکه،به روز کردن چند رسانه بسی دشوارتر از به روز کردن متن است.عدم توانایی برای به روز کردن مناسب چند رسانه به دلیل هزینههای بالای تغییر دادن فایلها، قیمت این ابزار آموزشی را بالا میبرد.
اما در پنج سال گذشته قیمت این ابزار به طور قابل توجهی کاهش یافته است.چندرسانه همزمان با ورود ابزارهایی نظیر ماکرومدیا فلش که روز به روز هم گسترش مییابند و نیز کاهش قیمت اینترنت خاصه در 5 سال اخیر، به مثابه روش انتقال مطالب نه تنها توصیه میشود بلکه بعضاً یک سازمان به منظور متمایز ساختن مطالب خود از سایر سازمانها به آن فوقالعاده نیازمند است.استفاده از فناوری نیز روز به روز برای بکارگیری در پایگاه داده های موجود و سیستمهای راهکار مدیریت محتوا آسانتر میشود.به عنوان مثال، ماکرومدیا فلش میتواند به همراه اسناد XML نمودارهایی ایجاد کند که اساس آن تغییر دادههاست.این قابلیت به روز شدن چندرسانه ای، هزینه چندرسانه را کاهش میدهد و دیگر لازم نیست یک فایل، هر زمان که اطلاعات تغییر کرد، از نو ایجاد شود؛ بلکه برعکس، تغییر اطلاعات و دادهها به طور خودکار،محتوای چندرسانه را تغییر میدهد.
شیوه ارائه نمونه URL
عرضه دیداری مفاهیم ارائه منطقی www.polardesign.com/test/logica
عرضه دیداری مفاهیم به همراه صدای گوینده ارائه سه بعدی بسیار بزرگ http://www.monster-3d.com/layout/presentation/
آموزش تعاملی NYU
به صورت آن لاین http://www.polardesign.com/test/nyuonline/index1.html
تلفیق دو نوع محتوا (مطلب)
همانگونه که ملاحظه شد مؤثرترین محتوا، محتوای اطلاعاتی و آموزشی است.به همین دلیل، یک وبسایت کارآمد، چند رسانه را با مجوعهای از اطلاعات ساختارمند، تلفیق میکند.
وب سایت ذیل این تلفیق را انجام داده است:
I. American President.org
URL: www.americanpresident.org
Organization:
Designed by: Polar Design
Content Management: InsightBuilder(R) 2
پیش از آنکه وبسایت ریاست جمهوری آمریکا راهاندازی شود، شرکت پلار دیزاین و مالک سایت، مرکز امور عامه میلر ، چارچوبی مفهومی (نظری) برای سایت ایجاد کرد که بر دو »رکن» اصلی مبتنی بود:
1ـ دوره ی ریاست در طول تاریخ
2ـ دوره ی ریاست در عمل
در هر یک از این ستون ها، ساختار بگونهای تعریف شده که هر رئیسجمهور مجموعه ی یکسانی از بخشهای سایت را در حوزه تاریخ در اختیار دارد چندانکه حوزه عمل وبسایت، اطلاعات را برطبق دوره ی ریاست در عمل (ونه تکتک ریاست جمهوریها) سازماندهی میکند به طوری که یک مطلب توسط بخشهایی از این دو ستون تقسیم شود و امکان نوشتن و جستجوی مطلب فراهم گردد.بعلاوه مطلب چندرسانهای طوری طراحی شده که خطوط زمانی ریاست جمهوری، انتخابکننده رئیسجمهور و نمودارهای سازمانی همه توسط سیستم مدیریت محتوا به روز خواهند شد.
زمانی که ساختار سایت تدوین شد، شرکت پلار دیزاین ساختار سایت و طرح را به InsightBuilder2 راهکار مدیریت محتوای آن (CMS) منتقل میکند.لذا شرکت پلار دیزاین خطوط زمانی و نمودارهای سازمانی هر یک از 43 رئیسجمهور را تدوین میکند.
بعلاوه، سایت American President.org با استفاده از قابلیت انتشار XML،Insight Builder قادر است نمودارهای سازمانی دیگر، مقالات و خطوط زمانی را بدون کمک شرکت پلار دیزاین و با کمترین هزینه نگهداری سایت، تهیه کند.بنابراین، چندرسانه ای شرکت پلار دیزاین چندبار مصرف است و با کمترین هزینه مالی و زمانی قابل تغییر و اصلاح است.
Aـ نمودار سازمانی
هر یک از رؤسای جمهور ایالات متحده به یک پرسنل و کابینه متکی است که باید به صورت تصویری در سایت نشان داده شود.به منظور خودکارکردن ایجاد نمودارهای سازمانی برای هر رئیس جمهور، شرک پلار دیزاین یک نمودار سازمانی تعاملی ساخته که با استفاده از فلش سیستمهای پرسنل، اطلاعات را از اسناد XML بیرونی استخراج میکند.سپس با استفاده از InsightBuilder2 میتوان سمتهای پرسنل را در فضای GUI ایجاد کرد و آنگاه فایلهای XML را که سمتها را تعیین میکنند، منتشر نمود.این الگو، برغم این کار تخصصی، کاملاً از قابلیتهای تعاملی فلش استفاده میکند.
مفاهیم این الگو بر اساس دادههای موردنظر تنظیم میشوند.از این رو، نمودار سازمانی بسته به میزان پرسنل حرکت کرده و تنظیم میشود و به کاربر امکان میدهد تا بتواند در یک مانیتور 800 x 600 در کل نمودار سیر کند.سایر اطلاعات مربوط به هر یک از پرسنل توسط XML تهیه و از طریق کلیک کاربر روی نام یا سمت شخص میتواند آنها را ملاحظه کند.
Bـ خط زمانی
فلش زیر تصویر مدت زمان ریاست جمهوری را نشان میدهد.بنابر نمودار سازمانی فوق، خط زمانی تاریخ رویداد و اطلاعات را از سند InsightBuilder انتشار یافته است، بدست میآورد، یعنی هر یک از 43 خط زمانی رئیس جمهوری به آسانی توسط وب InsightBuilder به روز شده و منتشر میشود.
Cـ انتخاب کننده رئیس جمهور
این فلش دسترسی به هر رئیس جمهور را آسان میکند.
1ـ کاربر میتواند رؤسای جمهور را با تاریخشان ملاحظه کند.
2ـ کاربر میتواند با کلیک روی گزینه اسم فامیلی تمام رؤسای جمهور را ملاحظه کند.
انتخاب کننده رئیس جمهور شامل یک فایل فلش و یک فایل XML است، مراجعه کننده میتواند نام یک رئیسجمهور دیگر آینده را از طریق InsightBuilder به این خط زمانی اضافه کند.
نتیجه
سازمانها با بهرهگیری از راهبرد مدیریت محتوای انعطافپذیر نظیر InsightBuilder و نیز یک تیم طراحی مجرب در تلفیق چندرسانه ای با راهکار مدیریت محتوا میتوانند با وبسایتهای خود به نتایج مشابهی دست یابند و تجربیات آموزشی و اطلاعاتی مفیدی برای کاربران فراهم کنند.
البته، جمعآوری یک تیم طراحی و راهکار مدیریت محتوا ـ چه از بیرون و چه از همکاران داخلی ـ خود، بخشی از این چالش است.ایجاد استانداردهای مفید، مناسب، منطقی و منسجم برای تدوین محتوی و نیز افرادی که این محتوا را مینویسند نخستین گام ضروری است که پس از آن، چندرسانه و یک راهکار مدیریت محتوای خوب خواهند توانست کار خود را به خوبی به انجام برسانند.
خسرو ناقد
گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه شایستهء رسانه ها در تنویر افکار و ایجاد فضای مناسب برای گفت و گو و برخورد سالم و سازندهء نظرات و همچنین اهمیتی که رسانه های گروهی در ارتقاء سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی گُمان یکی از مهمترین عوامل توسعهء فرهنگی و از نشانه های پویایی و تحرک هر جامعه است. بدیهی است که توسعهء فرهنگی – به معنای گستردهء آن که در برگیرندهء گشایش و گسترش گفت و گو های فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است – نه تنها عامل اصلی رشد خودآگاهی جمعی، بلکه زمینه ساز توسعهء سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم و در واقع نخستین پیش شرط حل بنیادی مسایل و رفع مشکلات فراگیر جامعه است. البته این همه زمانی میسر و متحقق می گردد که از یک سو صاحبان قدرت و دولت، با قانون گرایی و قانون گذاری و سعه صدر به رسانه های گوناگون و نقش آنان در جامعه بنگرند و به ویژه، رسانه های گروهی را نه به مثابهء «دشمنان بالقوه» یا بلندگوی تبلیغاتی نظام حکومتی، بلکه به عنوان رکنی اساسی در کنار و همطراز قوای مقننه و مجریه و قضاییه باور کنند و به رسمیت بشناسند. از سوی دیگر اما ارباب جراید و اهالی قلم نیز باید که به رسالت فرهنگی و مسئولیت خود در اطلاع رسانیِ درست و ترویج تفاهم و تبلیغ تسامح و تقویت حس همبستگی ملی و همزیستی مسالمت آمیز آگاه باشند و جداً از هتک حرمت اشخاص و دروغ پردازی و شایعه پراکنی، و از همه مهمتر، از تبلیغ خشونت بپرهیزند.
این هشدار بی شک در وهلهء اول متوجه رسانه های تصویری فراگیر (صدا و سیما و سینما) و روزنامه ها و نشریه های سرتاسری و با نفوذ است که تأثیر آنی و گستردهء خبرها و گزارش ها و تجزیه و تحلیل ها و پیام های آنان قابل کتمان نیست؛ تأثیری که بنا بر احساس مسئولیت، می تواند سودمند و سازنده باشد و در صورت بی مسئولیتی گردانندگان آن، لاجرم مضّر و مخرّب خواهد بود.
من در اینجا به تناسب با موضوع این نوشتار که نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی است، تنها به همین اشارات بسنده می کنم. اما بر کسی پوشیده نیست که پرداختن به کارکرد رسانه های گروهی و به خصوص بررسی نقش و مسئولیت رسانه هایی چون صدا و سیما در جوامع در حال توسعه که عامهء مردم کمتر امکان دسترسی به رسانه های نوشتاری دارند، از اهمیت بسیار برخوردار است؛ خاصه تأثیر و نفوذی که این رسانه ها در فرایند شکل گیری جامعهء مدنی دارند. این امر به ویژه در مورد ایران و در وضعیت کنونی که جامعه در حال گذار از ساختاری اقتداری به مناسباتی مبتنی بر قانون است، به مسأله ای حیاتی و سرنوشت ساز تبدیل شده است؛ چرا که ادامهء کوشش های گسترده و دگرگونی های امیدوارکننده ای که پس از «خرداد 76» پدید آمده بود و هم اکنون دچار کندی و رکورد شده است، پیش از هر چیز مستلزم گشایش دوباره در عرصهء مطبوعات به طور اخص و رسانه های گروهی به طور اعم است. باید دانست که هیچ اصلاح و دگرگونی و هیچ بهبود و پیشرفتی در جامعه به وقوع نخواهد پیوست، مگر آنکه پیشتر گفت و گویی گسترده و همه جانبه میان صاحب نظران و کارشناسان عرصه های گوناگون صورت گیرد؛ و کیست که هوشیاری و بیداری مردم و جایگاه اندیشمندان و روشنفکران و منتقدان و نیز فعالیت آزادانهء رسانه های مستقل را در این فرایند بتواند کتمان کند.
آنچه اما در این فرایند کمتر مورد توجه و عنایت قرار می گیرد و اغلب از نظرها دور می ماند، نقش مهم و تأثیر عمیق، ولی آرام و دراز مدت نشریات فرهنگی مستقل است. این نوع رسانه ها، در گونه ها و رویه های خود، عرصه ای مناسب برای طرح نظرات و نظریه های متفکران و نویسندگان و هنرمندان و منتقدان است. اصولاً ویژگی نشریات فرهنگی در آن است که به دور از جار و جنجال های برخاسته از مسایل زودگذر و سطحی، قادرند از مجرای مباحثی که در حوزهء اندیشه و فرهنگ و هنر و ادبیات انجام می دهند، به تبیین ماهیت عناصر شکل دهندهء جامعهء مدنی بپردازند و بی گُمان در نهادینه کردن دستاوردهای برآمده از توسعه و تکامل جامعه، عهده دار نقشی پُر اهمیت اند.
با این همه، نقش و جایگاه رسانه های فرهنگی، آنچنان که باید و شاید، مورد توجه قرار نمی گیرد. البته بی اعتنایی به رسانه های فرهنگی و نادیده گرفتن جایگاه مهم آنها، نه تازگی دارد و نه مختص به دنیای مطبوعات در ایران است. نشریات فرهنگی و ادبی وزین و پُرمحتوا حتی در کشورهایی که در آنها مطالعه رواج عام دارد و تیراژ روزنامه ها و مجله های رنگارنگ هفتگی سر به میلیون می گذارد، گسترش چندانی ندارد و دوام و پایداریشان بیشتر بسته به سیاست گذاری فرهنگی این کشورهاست که به موجب آن حداقل یک سوم از نسخه های این گونه نشریات تخصصی و فرهنگی را کتابخانه های عمومی و دانشگاه ها و دبیرستانها و دیگر مؤسسات و نهادهای آموزشی و پرورشی خریدارند و از این طریق است که نه تنها ادامهء حیات نشریه های فرهنگی تضمین می شود، بلکه امکان رشد و گسترش آنان نیز فراهم می آید. دلیل این سیاست گذاری نیز بسیار ساده است؛ زیرا این اعتقاد راسخ و استدلال استوار و جود دارد که چون نشریه های علمی و فرهنگی، مرجعی موثق و مطمئن برای پژوهشگران و دانشجویان و دانش آموزان است و از آنجا که انتشار آنها مستلزم دقت و مراقبت بسیار است و به رغم شمارگان اندک، مدیران و گردانندگان آنها ناگزیرند دشواری های بیشماری را بپذیرند و متحمل هزینه های هنگفتی شوند، لذا دوراندیشی فرهنگی و منطق علمی ایجاب می کند که این گونه نشریات مورد پشتیبانی نهادهای آموزشی و فرهنگی قرار گیرند. البته در جوامع قانونمند، پشتیبانی این نهادها به صورت انحصاری انجام نمی گیرد، بلکه همهء نشریات فرهنگی را دربرمی گیرد و فقط به حمایت «نشریات خودی» و آن دسته از نشریات که به گونه ای در خط سیاسی حزب حاکم یا نظام حکومتی قرار دارند، محدود نمی شود. از سوی دیگر، این پشتیبانی ها تنها از سوی نهادهای دولتی یا وابسته به دولت صورت نمی پذیرد، بلکه مؤسسات غیر دولتی، اعم از صاحبان صنایع و مؤسسات اقتصادی و نیز شرکت های بازرگانی و بنیادهای گوناگون هم در آن سهیم اند.
اما متأسفانه چنین دوراندیشی فرهنگی و استدلال منطقی، در کشورهایی نظیر ایران تاکنون کمتر مجال بروز پیدا کرده اند. برنامه ریزان و مجریان مسایل فرهنگی بیشتر به تأثیرات آنی و گذرای اقدامات و سیاستهای تبلیغاتی و نمایشی خود دلبسته و دلخوش اند تا به برنامه ریزی فرهنگی اساسی و بلند مدت برای جوانان و نسل های آینده و تقویت بنیّه علمی نهادهای آموزشی. افزون بر این، در حوزهء امور فرهنگی نیز مانند دیگر حوزه ها، انحصار طلبی و مدار بستهء تقسیم مسئولیت ها میان چند تن از کارگزاران این یا آن جناح سیاسی جریان دارد و به ندرت کار به دست کارشناسان و چهره های تازه و با استعداد سپرده می شود. برای نمونه می بینیم که اغلب نشریات پُرشمارگان به نوعی در دست نهادهای دولتی و بنیادهای و حوزه های وابسته به نظام حکومتی است و توسط کارگزاران آنها اداره می شود. البته این راه و روش ها به دوران بعد از انقلاب محدود نمی شود؛ پیشتر نیز سیاست گذاری های فرهنگی، کمتر بر واقعیت ها و نیاز ها و خواست های جامعه و پشتیبانی و حمایت از فرهنگ سازان و فرهنگ پروران تکیه داشت و بیشتر بر خود بزرگ بینی و توهم و تقلید و تبلیغات کاذب استوار بود. در آن زمان نیز همانند امروز، نشریات و مجله های فرهنگی و ادبی مستقل، بیش از همه از تبعات این سیاست های نادرست، صدمه و ضربه می دیدند. برای مثال کافی است که به دوره های یکی از معروف ترین و معتبر ترین مجله های فرهنگی و ادبی تاریخ معاصر ایران، یعنی «مجلهء سخن» که به همت شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری منتسر می شد نگاه کنیم، یا به «مجلهء یغما»ی مرحوم حبیب یغمایی؛ تا ببینیم که مدیران و سردبیران این دو نشریه با چه مصایب و مشکلاتی مواجه بودند و با چه سختی و مشقتی – و گاه با وقفه های یک دو ساله- مجله را منتشر می کردند. طرفه آن که درست مقاله ها و شعرها و ترجمه های مندرج در همین دو مجله و نیز برخی از نشریات فرهنگی و ادبی آن دوران، امروز مرجعی موثق و معتبر جهت تحقیقات دانشگاهی و پژوهش های آکادمیک ادبی بسیاری از محققان و دانش پژوهان است؛ تا جایی که تقاضای بسیاری از علاقه مندان موجب گردید تا پس از انقلاب، دوره های مجلهء «سخن» و «یغما» به صورت کتاب تجدید چاپ شود. و این در حالی است که در زمان انتشار این نشریات، خوانندگان اندکی به خرید و اشتراک و مطالعهء آنها رغبت نشان می دادند و در خواست های مکرر مسئولان آنها به مشترکان و نمایندگان پخش و فروش این نشریات بهترین گواه این مدعاست.
در حال حاضر به رغم رشد کمّی نشریات فرهنگی و ادبی - که به وضوح بخش قابل توجهی از آنها در دست نهادهای دولتی و یا وابسته به نظام حکومتی است و ناگزیر قادر به طرح همه جانبه و بی طرفانهء مسایل نیستند- شاهد ارتقاء سطح فرهنگی و کیفیت بالا آنها نیستیم. متأسفانه حتی نشریات فرهنگی غیر دولتی موجود را هم نمی توان در زمرهء «نشریات فرهنگی مستقل» به شمار آورد؛ چرا که آنها نیز با سیاست گذاری های نادرست دولت در حوزهء مسایل فرهنگی، به تدریج به دولت و دیگر نهادهای حکومتی وابسته شده اند و ادامهء حیاتشان بدون یارانه های جوراجور غیر قابل تصور است. اصولاً کمتر مشاهده می شود که نشریه ای به جایگاه و نقش خود در عرصه فرهنگی جامعه واقف باشد و آگاهانه و با برنامه ریزی دقیق و هدفمند به مسایل گوناگون فرهنگی بپردازد. اغلب نشریات بیشتر به «جُنگ فرهنگی و ادبی» تبدیل شده اند تا نشریه ای فرهنگی به مفهوم واقعی آن. کمتر نشریه فرهنگی مستقلی را می توان سراغ گرفت که قادر باشد بدون هراس از فشارهای گوناگون، مسأله ای اساسی را با جدیت و به طور مستمر به بحث و مناظر بگذارد و از اندیشمندان و روشنفکران دعوت کند که آزادانه در این گفت و گو شرکت کنند. اگر هم نشریاتی نظیر «کتاب ماه»، «نامهء فرهنگ» و یا «فصلنامهء فلسفی، ادبی و فرهنگی ارغنون» گهگاه به طرح مسایلی می پردازند و یا موضوع خاصی را در نشست های ماهانهء خود به گفت و گو می گذارند، به دلیل وابستگی و تعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناگزیرند در انتخاب موضوع و دعوت از صاحب نظران، جانب احتیاط را رعایت کنند و مقالات و مباحث را در قالب تنگ دیدگاه های خود محدود کنند تا مبادا ادامهء انتشار نشریه و، بالتبع موقعیت سردبیر و معاش گردانندگان آن به خطر افتد. مثلاً اگر یکی از این نشریات، برای نمونه شماره ای ویژهء «فلسفه معاصر» انتشار دهد و به این منظور میزگردی برپا کند و مطالبی در این زمینه گرد آورد، ولی سردبیر فصلنامه با این یا آن متفکر سرشناس و صاحب نظر ایرانی که مغضوب نظام است، میانهء خوبی نداشته باشد یا نظریه های آن فیلسوف نامدار غربی را خوش نداشته باشد، نه اندیشمند ایرانی را به میزگرد دعوت می کند و نه اجازه می دهد که نظرات آن فیلسوف اروپایی مطرح شود. از این مثال ها به وفور می توان برشمرد.
به هر حال، تا زمانی که نشریات فرهنگی مستقل به استقلال واقعی دست نیابند و بدون بیم و هراس مجال نیابند و مجاز نباشند تا مسایل اساسی جامعه را به بحث و مناظرهء آزاد گذراند، به صورت جُنگ های فرهنگی و ادبی بی آزار، و صد البته بی خاصیت باقی خواهند ماند و از قَبَل آنها هیچ چیز عاید جامعه نخواهد شد.
*انتشار در: روزنامه شرق، پنجشنبه 8 آبان ماه 1382
بازنشر در: در تارنمای بانک اطلاعات نشریات کشور (magiran)
صفری، وبلاگنویس: یک وبلاگ باید برآیند شخصیت مجازی مخاطب خود باشد
یک بلاگر گفت: « وبلاگی مخاطب بیشتری را به خود جذب میکند که وبلاگ خوان به گونهیی احساس کند که مطالب آن مجموعهیی از ابعاد مختلف شخصیت خودش است.»
روحالله صفری، نویسندهی وبلاگ " برای فردا " با تاکید بر غیر قابل تقسیم بودن وبلاگ به حوزههای مختلف، اظهار داشت: « یک وبلاگ باید برآیند هویت مجازی فرد در پشت مانتیور باشد و تمام ابعاد مختلف زندگی افراد را شامل شود، نه فقط صرفا به یک حوزه خاص بپردازد.»
وی افزود: « مهم ترین تفاوت وبلاگ با وب سایت و نشریهها در خودمانی بودن آن است. یک وبلاگ نویس میتواند هر چیزی که به ذهنش خطور کرد را در وبلاگ خود بیان کند نه این که آن را صرفا پر از مقالههای مختلف کند. زمانی که یک مخاطب نتواند تصور آن را بکند که قرار است در وبلاگ چه مطلبی نوشته شده است. خوانندگان آن افزایش مییابد و جنس وبلاگ از سایر رسانهها متفاوت میشود.»
صفری با بیان این که عمدهترین مخاطبان وبلاگها همان وبلاگ نویسان هستند، به ایسنا گفت: « عموم طبقات اجتماعی نسبت به پدیده وبلاگ بیگانه هستند. گروهی از جوانان نیز هستند که با اینترنت در ارتباط هستند، ولی به طور مداوم وبلاگخوان نیستند و تنها گروهی که خود وبلاگ نویس هستند، به طور مداوم وبلاگ خوان نیز هستند.»
وی با تاکید بر طبیعی، ملموس و واقعی و نه انتزاعی، کلان و کلی بودن موضوعات وبلاگها، تصریح کرد: « امروزه زمانی که مطالب یک وبلاگ کوتاهتر و ملموستر باشد، مخاطب بیشتری هم برای آن وجود دارد، زیرا یک وبلاگ خوان چندان حوصلهی خواندن مقالههای بلند تحلیلی در وبلاگ و صفحهی مانتیور را ندارد، او بیشتر به منظور یک گفتوگوی دوستانه به سراغ وبلاگ میآید و در این راستا برقراری یک رابطه دو سویه در وبلاگ اهمیت زیادی دارد.»
ولیزاده، وبلاگنویس: مخاطبان وبلاگ نسبت به سایر رسانهها محدودتر است
به اعتقاد یک وبلاگنویس، به دلیل آن که مخاطب خاص وبلاگ برخلاف مخاطبان عام، تمایل چندانی به نظر دهی و ثبت حضور خود ندارد، تعداد وبلاگهای سطحی و عامیانه بیشتر از وبلاگهای تخصصی است.
رضا ولی زاده، روزنامهنگار گفت: « همانند روزنامههای زرد و جدی، وبلاگهای زرد و جدی هم وجود دارد. همان طور که نشریات زرد مخاطبان بیشتری دارند، مخاطبان وبلاگهای زرد نیز بیشتر است که مهم ترین دلیل آن عدم تمایل مخاطب خاص به نظر دهی است؛ زیرا نظر دادن برای یک مخاطب خاص به رعایت اصول خاصی نیاز دارد.»
وی با اشاره به بیشتر بودن وبلاگهای سطحی و عامیانه، اظهار داشت: «فضای سایبر فضای مطالب تخصصی نیست و از طرفی دیگر وبلاگهای تخصصی هنوز تکنیکهای وبلاگنویسی که مطالب را جذاب میکند، اجرا نمیکنند.»
ولیزاده اظهار داشت: « نمیتوان مخاطبان وبلاگ را به قشر خاصی از جامعه محدود دانست. اما به طور قطع مخاطبان وبلاگها نسبت به سایر رسانهها محدودتر هستند.»
این روزنامهنگار به ایسنا گفت: « مخاطبان جوان وبلاگ از یک سطح دانش نسبی برخوردارند و در عین حال امکان دسترسی به منابع خبری جدیتری هم دارند، اما آنها به لحاظ فکری اعتماد چندانی به رسانههای سنتی و مکتوب ندارند و وبلاگ را رسانه قابل اعتمادتری میدانند. همچنین ادبیات عصیان و اعتراضی که در وبلاگ وجود دارد برای جوانان و مخاطبان وبلاگ مشروعیت بیشتری دارد.»
وی با اعتقاد بر اینکه بخشی از مخاطبان وبلاگها را اپوزیسیونها تشکیل میدهند اظهار داشت: « تفکر حاکم بر وبلاگهای ما، مشروعیت مدنیتری دارند که البته این مشروعیت در رسانههای سنتی کمتر است.»
این بلاگر به تکنیکهای ارایهی و بسته بندی مطالب در وبلاگ اشاره کرد و گفت: « وبلاگ به عنوان یک رسانهی فردی، حیات فرد در جامعه را به تصویر میکشد و اگر موضوعاتی را که مطرح میکند از جهان فرد بیرون نرود و با جامعه ارتباط برقرار نکند، به طور قطع گسترهی مخاطبان ان مطلب کمتر میشود و صرفا به کسانی که با مولف و نویسنده وبلاگ همزاد پنداری میکنند، محدود میشود.»
وی در خصوص ارایه مطالب در وبلاگ به ارزشهای خبری اشاره کرد و گفت: « در وبلاگ نویسی نیز ارزشهای خبری حاکم بر روزنامه نگاری سنتی حرف اول را میزند، فقط باید در شکل و بسته بندی مطالب، تا حدی آداب جهان سایبر نیز رعایت شود.»
ولی زاده همچنین مطلوب بودن ادبیات وبلاگ نویسی را ضروری دانست و گفت: « منسجم نویسی و پرهیز از پریشان نویسی اهمیت زیادی دارد و در وبلاگ باید پدیدههای فردی، اجتماعی و سیاسی با نگاهی منصفانه و همه جانبه نگر نوشته شود
.»
توکلی، بلاگر: به روز بودن و نزدیکی به اخبار جامعه در مطالب وبلاگ موجب افزایش مخاطبان آن میشود
به اعتقاد یک روزنامه نگار و وبلاگ نویس، به روز بودن مطالب وبلاگ، مهم ترین عامل برای جذب مخاطبان است.
مجید توکلی بلاگر در " حاشیه خاکستری "، به ایسنا گفت: « مطالب به روز و سرعت در آشنا کردن مخاطب با مطالب جدید در وبلاگ اهمیت زیادی دارد، یک وبلاگ باید هر 48 ساعت یک بار مطالب تازهای داشته باشد، چون عدم انجام این کار به تدریج موجب فراموش شدن وبلاگ و کاهش مخاطبان او میشود.»
وی به نوع نگارش مطلب در وبلاگ اشاره کرد و گفت: « مخاطب خواهان آن است که در وبلاگ فارغ از رسانههای جمعی دیگر، نوعی صمیمیت و محاورهای بودن را ببیند. همچنین نزدیک بودن مطالب به اخبار جامعه و متفاوت بودن لحن بیان در وبلاگها با دیگر رسانهها در جذب مخاطبان تاثیر زیادی دارد.»
توکلی با بیان این که مخاطبان وبلاگها به سنین 15 تا 30 سال محدود میشوند، اظهار داشت: « وبلاگ خوانها دو گروه هستند، یکی مخاطبان وبلاگهای حرفهای هستند که به تحلیل مسائل مختلف جامعه میپردازند. آنها اغلب افراد فرهنگی وتحصیل کردهای هستند که بیشتر خواهان خواندن مطالب روز جامعهاند. مخاطبان وبلاگهای حرفهای از طریق قابلیت نظر دهی آنها تعیین میشود.»
وی افزود: « گروه دوم مخاطبان عام وبلاگهایی شخصی و احساسی هستند که اغلب جوانان بین 15 تا 20 سال هستند.»
وی اظهار داشت: « طبقه بندی مخاطبان وبلاگ همچون روزنامهها است، همانند یک روزنامه، اگر وبلاگ نویسی مخاطبان خود را جذب کرد، باید به طور مرتب برای مخاطبان خاص خود، مطالب جدیدی را تولید کند.»
توکلی با بیان این که پدیده وبلاگ در کشور هنوز نهادینه نشده است، گفت: « مخاطبان عام وبلاگها اغلب با هدفهای " د وستی " به سراغ وبلاگها میآیند تا خواندن مطالب جدی و تخصصی، ولی مهم آن است که به جای حذف این گونه وبلاگها، با تبلیغ و تشویق بتوان دغدغهی تحلیل مسائل روز را در آنها ایجاد کرد.»
این بلاگر در پایان تصریح کرد: « یکی از معجزه انگیزترین ویژگیهای وبلاگ آن است که میتوان نظرات دیگران را چند ثانیه پس از ثبت مطلب، مشاهده کرد.
دبیر سرویس وبلاگ ایکنا: نوشتن هدفدار در وبلاگ، به جلب بیشتر مخاطبان کمک میکند
دبیر سرویس وبلاگ خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) در این خصوص گفت: «افراد با اندیشههای متفاوت، در وبلاگ، به بیان دیدگاههای خود میپردازند، بنابراین وبلاگهایی با موضوعات مختلف، افرادی را با اندیشههای گوناگون به خود جلب خواهد کرد.»
عباس حسین نژاد با بیان این که محدودهی وبلاگها و مخاطبان آنها گسترش یافته، در گفتوگو با ایسنا اظهار داشت: «بیشترین مخاطبان وبلاگها را افرادی از سنین نوجوانانی تا 30 سال تشکیل میدهند، ولی امروزه این حصار شکسته شده و شاهدیم که افراد با سنین بالای 30 سال نیز به وبلاگها علاقه نشان میدهند.»
به گفتهی وی وجود تنوع در وبلاگها باعث جذب بیشتر مخاطبان میشود.
دبیر سرویس وبلاگ ایکنا، در ادامه با تاکید بر این که وبلاگهای تخصصی، مخاطبان خاص خود را دارند، اظهار داشت: « وبلاگ به عنوان یک رسانهی شخصی محسوب میشود، به تعبیری شخصینویسی یک رسانه شده است، بنابراین جذابیت وبلاگهای عمومی بیشتر از وبلاگهای تخصصی است در نتیجه این نوع وبلاگها مخاطبان بیشتری نسبت به وبلاگهای تخصصی خواهند داشت.»
یک محقق و پژوهشگر: وبلاگهایی که به نیازهای واقعی وبلاگخوانها توجه دارند، مخاطبان بیشتری جذب میکنند
یک محقق و پژوهشگر نیز در این باره گفت: «وبلاگهایی که به نیازهای واقعی وبلاگخوانها توجه کنند و به موضوعات و اخبار و اطلاعات مورد نظر آنها بپردازند، مخاطبان بیشتری خواهند داشت.»
میرزا بابا مطهری نژاد، به ایسنا گفت: « بیشتر مخاطبان وبلاگها را در کشورمان در حال حاضر جوانان و نوجوان و سطوح متوسط و بالای جامعه به خود اخصاص دادند البته استادان دانشگاه و معلمان نیز بخشی از مخاطبان را به خود اختصاص دادند.»
نایب رییس انجمن روابط عمومیایران در ادامه با بیان این که وبلاگها و سایتها بخشی زیادی از نیازهای رسانهیی این قشر را تامین میکنند، گفت: « بنابراین باید این واقعیت را پذیریم و وبلاگها را به عنوان یک رسانهی عمومی رسمیت دهیم و از آنها حمایت کنیم.»
وی داشتن تنوع را از فاکتورهایی دانست که منجر به جذب مخاطب بیشتر میشود و تاکید کرد: « این موضوع با رعایت تکنیک پرتال امکان پذیر است.»
مطهری نژاد دربارهی تکنیک پرتال گفت: «این تکنیک به این معناست که تمام وبلاگهایی که در یک موضوع مطلب مینویسند پرتال مشترکی پیدا کنند، تا علاقهمندان از طریق این پرتال وبلاگهای مورد علاقهی خود را بررسی کنند واگر به این صورت عمل نکنند، کثرت وبلاگها نمیتواند تاثیر چندانی داشته باشد.»
این محقق و پژوهشگر تاکید کرد: «مخاطبان وبلاگهای عمومیبیشتر هستند، ولی سمت و سوی خاصی را تعقیب نمیکنند. البته باید این نکته را یادآور شد که در حال حاضر وبلاگهای عمومیکمتر شدهاند که این نشان از عدم استقبال کافی از وبلاگهای عمومیاست؛ بنابراین وبلاگها به سمت تخصصی شدن به پیش میروند.»
وبلاگ به مخاطبان خود امکان نوعی نظارت منظم و آگاهانه میدهد که به موازات ارزیابی خود ، آن ها را به برنامهریزی صحیح برای آینده برمیانگیزد.